۱۳۹۰ شهریور ۲۷, یکشنبه

انیمیشنی که انقلابیون سوریه ساخته اند. خامنه ای و احمدی نژاد در کنار دیکتاتور سوریه
به سخره گرفتن دیکتاتور سوریه
«قصر مردم» نام کاریکاتورهایی است که جوانان سوریه برای به سخره گرفتن بشار اسد دیکتاتور سوریه روی اینترنت گذاشتند. گزارشی از فرانسه ۲۴

بشار اسد دست کمک به سوی احمدی‌نژاد دراز کرده و می‌گوید مردم دیگر مرا دوست ندارند. این رهبر سوریه را به تهران دعوت کرده‌اند و او را به غاری بردند که خامنه‌ای آن‌جاست. خامنه‌ای به او می‌گوید مردم را با استفاده از زور و دروغ گفتن، هرچه بیشتر سرکوب کن.

این کاریکاتور نیز که حمایت رژیم تهران از رژیم دمشق را محکوم می‌کند، اولین سری از سلسله کاریکاتورهایی است که تحت عنوان «قصر مردم» که اشاره به یکی از قصرهای بشار اسد است، روی اینترنت گذاشته شده. این کاریکاتور، اسد و برادرش ماهر که فرمانده گارد جمهوری است و هم‌چنین برادر زاده او که بخش عمده اقتصاد سوریه را در اختیار دارد، مسخره می‌کند.

به‌رغم سرکوب بیرحمانه‌یی که در سوریه جریان دارد، مخالفان اسد، خوش‌طبعی خود را از دست نداده‌اند. طنز به سلاح جدید آنها تبدیل شده و ترسی در استفاده از آن هم ندارند‌. در یک سلسله برنامه‌های طنز تحت عنوان «آزادی و بس» طنزپردازان سوری حرفهای مقامات که از رسانه‌های دولتی پخش می‌شود را مسخره می‌کنند.

۳هفته پیش نیز ۱زن نقابدار یک برنامه‌اینترنتی را آغاز کرد. به اولین کلیپ او بیش از ۱۹۰هزار بار در اینترنت مراجعه شده است. این مجری ناشناس حسن نصرالله، سرکرده حزب‌الله را به‌خاطر حمایت از رژیم سوریه زیر ضرب می‌گیرد. این زن می‌گوید «اگر این‌قدر او را دوست داری، مردم سوریه با کمال میل حاضرند او و دنبالچه‌هایش را به تو بدهند. فقط پس دادن و درخواست تعویض او ممنوع است».

 

۱۳۹۰ شهریور ۲۶, شنبه

بیانیـه سی‌امین سالگرد تأسیس شـورای ملی مقاومت ایـران

جلسه شورای ملی مقاومت ایران -مرداد1390 
سی سال از تأسیس شورای ملی مقاومت ایران در ۳۰ تیر ۱۳۶۰ می‌گذرد. شورا در آغاز سی و یکمین سالگرد حیات خود و در پنجاه‌ونهمین سالگرد قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ در حمایت از دکتر محمد مصدق و درصد و پنجمین سالگرد انقلاب مشروطه، وظیفه خود می‌داند به همه زنان و مردانی که طی یک قرن گذشته در راه آزادی، استقلال، دموکراسی و عدالت به‌شهادت رسیده‌اند، ادای احترام کند.

شورای ملی مقاومت به ویژه یاد و خاطره ۳۶ ستاره پرفروغ اشرف را که در حمله جنایتکارانه روز ۱۹ فروردین امسال به‌شهادت رسیدند، گرامی می‌دارد: مجاهدان دلیر سیدحسین احمدی، قاسم اعتمادی، احمد آقایی، حسن اوانی، جعفر بارجی، مهدی برزگر، مرتضی بهشتی، مرضیه پورنقی، ضیا پورنادر، سعید رضا پورهاشمی، محمدرضا پیرزادی، شهناز پهلوانی، حنیف کفایی، غلام تلغری، بهروز ثابت، سعید چاووشی، منصور حاجیان، مسعود حاجی لویی، زهیر ذاکری، فائزه رجبی، آسیه رخشانی، ناصر سپه پور، ورقا سلیمانی، علیرضا طاهرلو، مجید عبادیان، بهمن عتیقی، نسترن عظیمی، فریدون عینی، امیر مسعود فضل اللهی، محمد قیومی، خلیل کعبی، فاطمه مسیح، مهدیه مددزاده، علی اکبر مددزاده، صبا هفت‌برادران و محمدرضا یزدان دوست که در پیکار برای آزادی و عدالت و دفاع از حقوق انسانی خود جان فدا کردند، پیام آوران راه آزادی و شرافت انسانی بودند.
دولت نوری المالکی، به نیابت از بیت خامنه‌ای، در این خیال خام بود که با حمله ددمنشانه نظامیانش، که بنا‌ به گواهی بسیاری از برجسته‌ترین حقوقدانان، جنایت آشکار علیه بشریت شمرده می‌شود، می‌تواند مجاهدان دلیر اشرف را نابود کند یا آنان را به تسلیم وادارد. حماسه سترگ روز ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ یک بار دیگر رؤیای ولی‌فقیه و مزدورانش را نقش بر آب کرد. هم‌چنان‌که حملات وحشیانه مزدوران خامنه‌ای در روزهای ۶ و۷ مرداد ۱۳۸۸ به اشرف با شکست مفتصحانه مواجه شد، این بار نیز خامنه‌ای و ایادی حقیرش به یمن پایداری دلیرانه و مقاومت صبورانه زنان و مردان مجاهد در شهر اشرف و حمایت گسترده جهانی از این استواری برحق و عادلانه، ناکام ماندند.
در آغاز سی و یکمین سال حیات شورا، به همه رزمندگانی که سال گذشته، در پایداری اشرف، در صحنه‌های قیام و در زندانهای رژیم، در راه مبارزه با استبداد دینی و برقراری دموکراسی و حاکمیت مردم ایران به خاک افتادند، درودمی‌فرستیم و همبستگی خود را با زندانیان سیاسی و عقیدتی مقاوم در سیاهچالهای خامنه‌ای و با تمامی خانواده‌های شهیدان و زندانیان سیاسی، ابراز می‌داریم. هم‌چنین خاطره اعضای درگذشته شورا طی یک سال گذشته؛ بانوی هنر ایران خانم مرضیه، هنرمند گرانقدر میهن منوچهر سخایی و «مجاهدین صدیق» مهدی افتخاری و رضا شیرمحمدی را گرامی می‌داریم.
ما به همه زنان و مردان ایران‌زمین از خوزستان تا خراسان، از کردستان تا بلوچستان و از آذربایجان و سواحل خزر تا تهران و اصفهان و شیراز و سواحل دریای عمان و خلیج فارس که برای برچیدن حاکمیت آخوندی به‌پا خاسته‌اند؛ به کارگران، مزدبگیران و معلمان محروم کشورمان که دلیرانه در برابر استبداد ایستادگی می‌کنند؛ به جوانان و دانشجویان ایران که صدای حق‌طلبی مردم ایران را در جنبشهای خود بازتاب می‌دهند؛ به زنان ستمدیده، که در هر گوشه کشور در مقابل تهاجم وحشیانه مزدوران رژیم به حقوق انسانی خود مقاومت می‌کنند؛ به روشنفکران، هنرمندان و ورزشکاران که در همراهی با مردم به ننگ تسلیم در مقابل استبداد مذهبی تن نمی‌دهند؛ و به ایرانیان شریف پشتیبان مقاومت در خارج از کشور که صدای آزادیخواهی مردم ایران را بازتاب می‌دهند، درودمی‌فرستیم.
شورای ملی مقاومت از تلاشهای شبانه روزی و بدون وقفه خانم مریم رجوی، رئیس‌جمهور برگزیده شورا، برای جلب حمایت جهانی از مبارزه مردم ایران و حقوق رزمندگان اشرف، قدردانی می‌کند.
شورا از تلاشهای بی‌وقفه وکلا و حقوقدانان حامی مقاومت و از حمایتهای مداوم زنان و مردان آزادیخواه و نیروهای دموکراتیک و مدافع حقوق‌بشر در سراسر جهان، به‌ویژه مردم آزادیخواه و نیروهای ملی و دموکراتیک عراقی، سپاسگزاری می‌کند.
شورا به مردم دلیر خاورمیانه و شمال آفریقا که در بهار عربی، علیه نظامهای دیکتاتوری به‌پا خاسته‌اند درود می‌فرستد و همبستگی خود را با مبارزه مردم این کشورها برای آزادی، اعلام می‌کند.
در سال گذشته رویدادهای مهمی در ایران و در خاورمیانه و شمال آفریقا اتفاق افتاد که به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم، در سرنوشت رژیم ولایت فقیه و مقاومت سازمانیافته مردم ایران مؤثر بود. این رویدادها تضاد بین مردم و حکومت آخوندها را تشدید و به پیشرفت مبارزه مردم ایران کمک کرد.
شورای ملی مقاومت ایران دیدگاههای خود پیرامون این تحولات را با هموطنان در میان می‌گذارد.

الف: بهار عربی در خاورمیانه و شمال آفریقا
۱- خود سوزی یک جوان تونسی به نشانه اعتراض به فقر و بیکاری، در یکی از شهرهای کوچک این کشور، آتش قیام را برافروخت و دیری نپایید که انقلاب یاسمن به پیروزی رسید و حکومت دیکتاتوری بن علی سرنگون شد. پس از آن، مردم دلیر مصر به‌پاخاستند و با قیامهای خود، که کانون آن تحصن شبانه روزی در میدان آزادی بود، رژیم مبارک را سرنگون کردند. همزمان، مردم یمن علیه حاکمیت استبدادی و دیر پای خود قیام کردند پس از آن جنبش و قیام در پاره‌یی دیگر از کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه شروع شد که هنوز ادامه دارد. شروع انفجاری خشم فروخفته و سرکوب شده مردم این کشورها جهان را در بهت و حیرت فروبرد. این قیامها تمامی تحولات سیاسی خاورمیانه و شمال آفریقا را به‌طور عمده و بلاواسطه، و تحولات سیاسی جهان را به‌طور غیرمستقیم، تحت تاثیر خود قرارداده‌اند.

۲- خصلت توده‌یی و حضور طیف گسترده و گوناگونی از گرایشهای سیاسی و اجتماعی در این خیزشها، عامل تعیین کننده جدیدی را وارد معادلات سیاسی کرده که سبب شده است با وجود انواع مطامع و مقاصد قدرتهای بزرگ و نیز ضعف و انحراف در رهبری این خیزشها، فرهنگ و ادبیات انقلاب و قیام بار دیگر در ابعاد کلان وارد مناسبات اجتماعی و سیاسی شود. طی دو دهه گذشته، مماشاتگران با دیکتاتورها با بهانه مخالفت با خشونت و در حقیقت تأیید خشونت و سرکوب از جانب مستبدان، هرگونه برآمد توده‌یی رادیکال را نفی و علیه آن لجن پراکنی و تبلیغات زهرآگین می‌کردند. اکنون این مردم خاورمیانه و شمال آفریقا هستند که با شعار «الشعب یرید اسقاط النظام» (مردم سرنگونی نظام را می‌خواهند)، تاریخ جدید این منطقه استبداد زده را با قیامهای پرشور خود می‌نویسند. سیاست مماشات با نظامهای استبدادی در منطقه خاورمیانه به‌طور جدی به چالش کشیده شده و صفحه جدیدی در روابط بین‌المللی گشوده می‌شود.

۳- قیام مردم لیبی در ناباوری جهانی، منجر به آزاد شدن بنغازی، دومین شهر بزرگ لیبی شد. نیروهای نظامی رژیم قذافی با درنده خویی از زمین و هوا مردم بی‌دفاع این شهر را مورد حمله قرار دادند. مزدوران لباس‌شخصی قذافی که از سایر کشورهای آفریقایی برای سرکوب مردم لیبی اجیرشده بودند جنایتهای زیادی مرتکب شدند. شورای امنیت ملل‌متحد قطعنامه ۱۹۷۳ را برای ممنوع کردن پرواز هواپیماهای رژیم قذافی و حفاظت از شهروندان لیبی تصویب کرد. این قطعنامه که با استقبال نیروهای مخالف رژیم قذافی قرار گرفت، راه را برای دخالت نظامی علیه نیروهای معمر قذافی و تشکیل ارتش آزادیبخش ملی لیبی باز کرد. سرنگونی حکومت قذافی و پیروزی نبرد آزادیبخش مردم لیبی پیامی نوید بخش برای مردم ایران و تمامی خلقهای تحت ستم در بردارد. رژیم آخوندی و شخص خامنه‌ای بارها نگرانی خود را از روند پیشرفت و پیروزی مردم لیبی ابراز کردند.
قیام دلیرانه مردم سوریه که به‌رغم کشتار سبعانه و آتش گشودن روز مره به روی تظاهر کنندگان، هم‌چنان ادامه دارد، می‌تواند موقعیت ژئوپلیتیک خاورمیانه را به کلی دگرگون کند. رژیم بشار اسد با سرکوب بیرحمانه و مانورهای تبلیغاتی به‌اصطلاح رفرمیستی می‌کوشد تا رژیم لرزانش را از سقوط نجات دهد. کمکهای بی‌دریغ رژیم ایران و شخص خامنه‌ای و شرکت مستقیم نیروی سرکوبگر و تروریستی قدس وابسته به سپاه پاسداران، تا‌کنون نتوانسته در اراده مردم دلیر سوریه برای سرنگونی دیکتاتوری سوریه خللی ایجاد کند. خامنه‌ای در یک موضعگیری ننگین و ارتجاعی، قیام مردم سوریه را وابسته به غرب اعلام کرد. واکنش مردم سوریه در قبال این موضع سخیف و مشارکت سپاه پاسداران در سرکوب قیام کنندگان، بسیار روشن و شفاف بود: آنها در شعارهای خود خامنه‌ای را مورد حمله قرار دادند و عکسهای او را به آتش کشیدند. خیزش مردم سوریه گرچه از حمایت لازم از سوی دولتهای بزرگ غربی برخوردار نشده و غرب به ویژه آمریکا به رفرم در درون رژیم سوریه دل بستگی نشان می‌دهد و اگر‌چه قطعنامه تحریم حکومت سوریه بارها با کارشکنیهای روسیه و چین روبه‌رو شده است، اما تحت فشار جنبش مردم سوریه و افکار عمومی بین‌المللی، کشورهای بزرگ غربی مجبور به تصویب بعضی از تحریمها علیه سرکوبگران مردم سوریه و از جمله سرکردگان سپاه پاسداران و نیروی تروریستی قدس شدند. این تحریمها و تحولات مربوط به لیبی که برای رژیم آخوندها به‌شدت تهدید کننده و هشداردهنده است خامنه‌ای را بر آن داشته تا با تمام قوا برای جلوگیری از سقوط رژیم سوریه تلاش کند.

۴- پس از پیروزی اولیه مردم تونس و مصر، خامنه‌ای طمع داشت که از پیروزیهای مردم تونس و مصر برای ولایت خود فرصت به وجود آورد، هم‌چنان که در جنگ اشغال‌گرانه عراق به وجود آورد. اما این طمع رذیلانه خیلی زود نقش بر آب گردید و رؤیای « انقلاب اسلامی» در خاورمیانه و شمال آفریقا به کابوس سقوط رژیم سوریه تبدیل شد. واکنشهای منفی و صریح نخبگان سیاسی و اجتماعی این کشورها به ادعاهای خامنه‌ای و حضور پر رنگ جوانان با گرایشهای گوناگون سیاسی-اجتماعی خامنه‌ای را به موضع تدافعی کشاند. اما از همه مهمتر، پاسخ مردم ایران به اراجیف خامنه‌ای بود. مردم، در سلسله قیامهای بهمن و اسفند۱۳۸۹، با شعار «مبارک، بن علی، نوبت سیدعلی» به صراحت نظر خود را بیان کردند. در واکنش به قیامهای دلیرانه زنان و مردان ایران زمین، خامنه‌ای سیاست فرار به جلو را برگزید و در روز دوشنبه اول فروردین امسال در سخنرانی خود در مشهد، گفت: «آمریکا و غرب... . تلاش کردند آن چه در این کشورها اتفاق افتاد را در ایران اسلامی، ایران مردم‌سالاری و ایران ملت، پیاده کنند... .. در این ترفند، عوامل آنها در داخل کشور، افراد ضعیف و فرومایه و حقیقتاً دستخوش هواهای نفسانی که سعی کردند شاید بتوانند، اما معلوم بود حرکت شکست خورده و کاریکاتوری مضحک و بی‌نتیجه است و ملت ایران [بخوانید پاسداران و چماقداران لباس شخصی] بر دهان آنها کوبیدند».
بدیهی است که خامنه‌ای نمی‌تواند با فرار به جلو، بر این حقیقت که به‌شدت از پیشرفت بهار عربی هراسان است، سرپوش بگذارد.

ب: بحران عمیق در هرم قدرت، جنبشهای انفجاری در جامعه
۵- هر تحلیلی از روند تحولات سیاسی در جامعه و درون هرم قدرت، باید بر روند رشد و گسترش قیامها و جنبشهای دوساله گذشته متکی باشد. جنبشها و خیزشهای سالهای ۱۳۸۸ و ۱۳۸۹ همه نیروهای سیاسی و اجتماعی و کل حاکمیت را تحت تاثیر خود قرار داده است. سران رژیم به‌طور روزمره از خطر بروز «فتنه» و خطرات شدیدتر از آن که در پیش است، ابراز نگرانی می‌کنند و در حالی که در یک گام به جلو مدعی مهار قیامها می‌شوند، در دو گام به عقب هشدار می‌دهند که آتش فتنه زیر خاکستر است و هر دم امکان بروز آن وجود دارد. خامنه‌ای بهتر از هرکس دیگر می‌داند که تشدید تضاد جامعه با ولایت منزوی و منفورش همواره می‌تواند با بروز انفجاری جنبشهای توده‌یی، تخت سلطنت مطلقه‌اش را واژگون کند. ادعای خامنه‌ای در مورد مهار خیزشهای مردمی سال ۱۳۸۸، با قیامهای بهمن و اسفند ۱۳۸۹، که تمامی نتایج جنبشهای سال ۱۳۸۸ را بازسازی کردند، شکست خورد. خامنه‌ای فکر می‌کرد با سرکوب متمرکز و جلوگیری از شکل‌گیری هسته‌های اولیه قیام، و انجام ضد حمله ۹ دی ۱۳۸۸ در مقابل قیام روز عاشورا (۶ دی ۱۳۸۸)، می‌تواند از بروز خشم مردم جلوگیری کند. اگر‌چه حرکتهای گوناگون کارگری و دانشجویی در فاصله بین ۶ دی ۱۳۸۸ تا ۲۵ بهمن۱۳۸۹، به علت سرکوب شدید، به یک قیام توده‌یی بالغ نشدند، اما خیزشهای بهمن و اسفند ۱۳۸۹ با خصلت سرنگونی طلبانه کل رژیم و با شعار علیه ولایت فقیه، به ویژه شعار ساده اما پر محتوای «مبارک، بن علی، نوبت سید علی»، ادعای خامنه‌ای مبنی بر مهار قیامها را، که توسط مجیزگویانش «مدیریت و تدبیر رهبری در مهار فتنه» توصیف می‌شد، باطل کرد. واکنش مسخره نمایندگان مجلس رژیم در به‌راه انداختن تظاهرات در صحن مجلس و عربده‌کشی مزدبگیران ولی‌فقیه در فیضیه قم، عمق و وسعت این قیامها و احساس خطر شدید رژیم را نمایان ساخت.

۶- خیزشهای بهمن و اسفند ۱۳۸۹ ضربه‌یی اساسی به نقشه ولی‌فقیه برای موج سواری روی بهار عربی زد و برای خامنه‌ای به جای فرصت، تهدید ایجاد کردند.
این قیامها، تحت تاثیر انقلاب تونس و مصر، به خیزش علیه استبداد مذهبی در ایران تبدیل شدند و مردم ایران که خود پیشگام مبارزه علیه استبداد بودند، جای هیچگونه بهره‌برداری برای خامنه‌ای و ایادی یش باقی نگذاشتند.
محتوا و شعارهای این قیامها که جهت اصلی‌شان علیه تمامیت نظام بود، بر جهت‌گیری کهنه و نخ نما شده «اجرای بی‌تنازل قانون اساسی جمهوری اسلامی» در ابعاد میلیونی مهر باطل شد زدند. بی‌دلیل نبود که موسوی و کروبی به سادگی و با سکوت در مقابل تعرض رژیم و بازداشت خانگی خود، راه تسلیم و تمکین در پیش گرفتند.
بهار عربی و قیامهای بهمن و اسفند ۱۳۸۹، این واقعیت را به‌وضوح نشان دادند. که دیکتاتورها اصلاح پذیر نیستند اکنون دیگر افسانه سرایی در مورد امکان اصلاح ولایت فقیه و تغییر از درون رژیم و، بنابراین شرکت در انتحابات نمایشی، نمی‌تواند هیچ کس را فریب دهد.
بازی مسخره انتخاباتی برای «مجلس نهم» فقط کشاکش و جنگ قدرت در محدوده باند غالب حاکمیت را بازتاب می‌کند. شورای ملی مقاومت این نمایش مسخره را - هم چون تمامی نمایشهای انتخاباتی پس از ۳۰خرداد ۱۳۶۰- تحریم می‌کند.

۷- قیامهای مردمی در سالهای ۱۳۸۸ و ۱۳۸۹ بحران در هرم قدرت را بیش از پیش شدت بخشیدند. خامنه‌ای در سخنرانی خود در روز دوشنبه اول فرودین ۱۳۹۰ در مشهد گفت: «سعی کنید این گلایه‌ها را در معرض افکار عمومی مطرح نکنید، چرا که این کار ضربه به اتحاد ملی است و من به مسئولان کشور به‌طور جد در این زمینه تذکر و هشدار می‌دهم».
در همان روز رفسنجانی بدون توجه به تذکر ولی‌فقیه، در یک مصاحبه گفت: «دشمنانی که حقیقاً در کمین ما هستند، متأسفانه از کم و کیف اختلافات داخلی و علل آن هم آگاهی دارند. برایشان روشن است که اختلافات جدی شده و محدود به اصول‌گرایان و اصلاح‌طلبان نیست. متأسفانه شاخه‌های دیگر هم سربرآورده‌اند».
رفسنجانی در شرایطی از سر بر آوردن «شاخه‌های دیگر» صحبت می‌کرد که با فشار مستقیم خامنه‌ای از ریاست مجلس خبرگان برکنار شده و جرمش، آن گونه که از عربده‌کشیهای ایادی خامنه‌ای در فیضیه قم استنباط می‌شد، فقدان «بصیرت» در برابر قیامهای مردم بوده است.
چندی بعد معلوم شد که شکاف در قسمت بالای هرم قدرت هم شکل گرفته و این بار گماشته ولی‌فقیه در مسند ریاست جمهوری، است که با آگاهی به درهم شکسته شدن سلطه ولی‌فقیه؛ به حوزه اقتدار خامنه‌ای دست درازی می‌کند. خامنه‌ای که عزل خفت‌بار متکی را فروخورده بود در مقابل دست درازی احمدی‌نژاد به وزارت اطلاعات سریعاً واکنش نشان داد و فارغ از فرمهای قانونی رژیم، وزیر اطلاعات را شخصاً در پست خود ابقا کرد. خانه نشینی ۱۱ روزه احمدی‌نژاد از ۳ تا ۱۴ اردیبهشت، نتوانست در عزم ولی‌فقیه برای حفظ حوزه‌های انحصاری قدرتش خللی ایجاد کند. در همین فاصله «مقام معظم رهبری» مجبور شد سه بار به منبر برود و نسبت به رشد روزافزون تضاد در هرم قدرت هشدار دهد تا بتواند گماشته‌اش را به تسلیم وادارد.
خامنه‌ای در روز شنبه ۳ اردیبهشت در دیدار با تعدادی از ایادیش در استان فارس به باندهای رژیم تأکید کرد که از «بگومگوها و تحلیلهای پوچ بر ضد یکدیگر» پرهیز کنند و افزود: «نگذارید اختلاف و شکاف به‌وجود آید و آن چه را که دشمن در تبلیغات و خباثتهای سیاسی خود می‌خواهد، رخ دهد». وی ضمن امتیاز دادن به احمدی‌نژاد تأکید کرد که «اعضای دولت و شخص رئیس‌جمهور حقاً و انصافاً مشغول خدمت در کشور هستند... و... ملت و رهبری همواره از خط کار و خدمت حمایت می‌کنند و ملاک هم اشخاص نیستند بلکه ملاک اصلی خط کار و خدمت است».
ولی‌فقیه برای قدرتنمایی در مقابل باندهای هوادارش گفت: «تا زمانی که من زنده هستم و مسئولیت دارم، نخواهم گذاشت حرکت عظیم ملت ایران به سوی آرمانها، ذره‌یی منحرف شود... .. نظام جمهوری اسلامی، دستگاه مقتدری است و رهبری هم محکم در مواضع صحیح خود ایستاده است». وی سپس به مسأله برکناری وزیر اطلاعات پرداخت و گفت: «رهبری هیچ گاه بنای دخالت در تصمیمها و کارهای دولت را ندارد، مگر آن‌جا که احساس کند مصلحتی مورد غفلت قرار گرفته است... . در قضیه اخیر هم که چندان مهم نیست، احساس شد از مصلحت بزرگی غفلت شده است».
خامنه‌ای یک روز بعد در دیدار وزیر کشور و فرماندهان نیروی انتظامی؛ گفت: «نباید از گفته‌ها و یا نوشته‌های ما برداشت اختلاف شود و اگر هم اختلاف نظری است نباید جلوی مردم اخم کرد و بهانه به دست رسانه‌های بیگانه داد... و رسانه‌های مجازی نباید بگونه‌ای سخن بگویند و یا مطلبی منتشر کنند که القای نبود آرامش و دو دستگی در کشور شود زیرا این موضوع، خلاف واقع است». او در همین سخنرانی از این‌که حرفهای روز گذشته‌اش به جای آرامش، موجب تشنج بیشتر شده ابراز نارضایتی کرد و گفت: «متأسفانه برخوردی که برخی روزنامه‌ها با این سخنان کردند، به‌جای القای آرامش در کشور، القای دوگانگی و دعوا می‌کرد... . نباید به‌گونه‌ای صحبت و یا مطلبی نوشته شود که القای تنش و درگیری در جامعه باشد. زیرا این موضوع، خلاف شرایط کنونی کشور است».
یک هفته بعد، در روز شنبه ۱۰ اردیبهشت در حالی که احمدی‌نژاد به قهر و خانه نشینی‌اش ادامه می‌داد، خامنه‌ای در دیدار اعضای شورای عالی استانها و شهرداران مراکز استانها ضمن ابراز «ناشادی» و «دل‌شکستگی» گفت: «مختصر ناهماهنگی که به وجود می‌آید، کشور صدمه می‌بیند. اگر ناهماهنگیها بزرگتر باشد، دشمنان مطلع می‌شوند از آن، جنجال راه می‌اندازند، خوشحالی می‌کنند، پایکوبی می‌کند. دشمن وقتی بین ما یک فضای چالش یا درگیری به‌وجود می‌آید، باید پرهیز کنیم. یکی از ملاکهایی که امام همیشه تکرار می‌کردند این بود که ببینیم کدام رفتار ما دشمن را خوشحال می‌کند. هر رفتاری که دیدیم دشمن را خوشحال می‌کند، این را بدانیم که منفی است، بد است. آن چیز که دشمن را خوشحال می‌کند، دوست را ناشاد می‌کند، دل‌شکسته می‌کند؛ بایستی از آن پرهیز کرد».
خامنه‌ای سرانجام احمدی‌نژاد را مجبور به تمکین کرد، هرچند این تمکین از طرف گماشته‌اش به‌معنی تسلیم کامل نبود. این جدال مرگبار که به گفته ایادی ولی‌فقیه از فتنه هم بدتر است هم‌چنان ادامه دارد و گرد و خاک به‌پاکردن در مورد دستگیری رمالها و جن گیران نمی‌تواند این شکاف عمیق را که محصول قیام مردم ایران است، پنهان کند.

۸- واقعیت این است که برآمد احمدی‌نژاد محصول اتخاذ یک سیاست مشخص از جانب خامنه‌ای بود. خامنه‌ای با توجه به فرصت بلعیدن عراق، سیاست یک پایه کردن کامل حاکمیتش را در دستور کار قرار داد و این سیاست را «ریل گذاری جدید» در کار نظام نامید.
با اتخاذ این سیاست که مرتضی نبوی آن را «گفتمان اصول‌گرایی سوم تیر» می‌نامد، سپاه پاسداران و باندهای امنیتی به سرعت حوزه‌های مربوط به مدیریت دولتی را اشغال کردند. در حوزه اقتصادی قرارگاه خاتم‌الانبیای سپاه پاسداران، به بزرگ‌ترین طرف قراردادهای پروژه‌های دولتی تبدیل شد که تا‌کنون بیش از ۱۵۰۰ پروژه مهم دولتی را در اختیار خود گرفته است.
در آخرین فراز از این پیشروی، روز چهارشنبه ۱۲ مرداد پاسدار رستم قاسمی، سرکرده‌این قرارگاه، پست وزارت نفت را تصاحب کرد. سپاه پاسداران که احمدی‌نژاد اخیراً آن را «برادران قاچاقچی خودمان» نامیده، در حوزه‌های مختلف سیاسی وارد سیستم دولت شده و در عرصه‌های اجتماعی هم‌چون ورزش و امور فرهنگی قدرت اول محسوب می‌شود.
سید مرتضی نبوی مدیر مسئول روزنامه رسالت و عضو نهاد جدید «هیأت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه‌گانه» در پاسخ به این سؤال که «احمدی‌نژاد حاصل و نتیجه گفتمان سوم تیر است یا خالق آن؟» پاسخ می‌دهد: «در مجموع می‌شود قضاوت کرد که ایشان نتیجه گفتمان اصول‌گرایی است... .. البته در ایجاد این فضا بیشترین نقش را خود مقام معظم رهبری داشتند» (سایت آریا، دوشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۰).
طی ۶ سال ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد، ولی‌فقیه بدون اما و اگر از گماشته‌اش در مقابل سایر باندهای درون قدرت حمایت کرد. اما باند احمدی‌نژاد که به‌طور کامل مورد حمایت سرکردگان سپاه پاسداران و به‌خصوص شخص خامنه‌ای بود، نمی‌خواست در همان مقام گماشته وفادار سابق، نقش آفرینی کند. از این رو برای به‌دست آوردن کرسی‌های بیشتر در مجلس ارتجاع آینده خیز برداشت. برای پیشبرد این سیاست لازم بود که وزارت اطلاعات به‌طور کامل در اختیار باند احمدی‌نژاد قرار گیرد و همین امر منجر به بروز شکاف و چالش عمیق بین ولی‌فقیه و گماشته‌اش شد. خامنه‌ای که با مهندسی انتخابات قلابی، احمدی‌نژاد را از اتاق «تجمیع آرا» بیرون کشیده بود، اکنون در مقابل دو راهی تحمل این گماشته سرکش یا حذف او قرار گرفته است. او ترجیح می‌دهد که احمدی‌نژاد تا پایان دوره کنونی ریاست‌جمهوری بر سر کار بماند. به همین سبب، در مقابل دهن کجی تعدادی از نمایندگان مجلس که هنگام بررسی صلاحیت وزیر ورزش، شعار «دو- دو» سر داده بودند، ابراز نارضایتی کرد و این عمل را رذالت نمایندگان مجلس خواند. روح الله حسینیان در این مورد می‌گوید: «بعد از برخورد مجلس هیأت‌رئیسه به همراه رؤسای کمسیونها به خدمت رهبری رسید. من رهبری را هیچ وقت به این ناراحتی ندیده بودم ایشان فرمودند: مجلس رذالت نشان داد».
این تحولات بحران درونی رژیم را تعمیق و به درون باند غالب حاکمیت منتقل کرده است. تلاشهای خامنه‌ای تاکنون نه تنها نتوانسته این بحران را مهار کند، بلکه تلاشهای پنهان و توصیه‌های آشکار او عملاً با انکار جریان متنفذی روبه‌رو می‌شود که آخوندهای باند غالب به‌عنوان «جریان انحرافی» از آن یاد می‌کنند.
به این ترتیب، بحران عمیق و شکاف مرگبار در رأس هرم قدرت، برای خامنه‌ای میدان مانور زیادی باقی نمی‌گذارد. این‌که ولی‌فقیه سرانجام کدام راه را برگزیند به عوامل گوناگون بستگی خواهد داشت. اما مسأله مهمتر در این میان این است که انتخاب هرکدام از این گزینه‌ها، به‌معنی به گل نشستن سیاست یک دست کردن قدرت و در نتیجه، شکست این سیاست و بنابراین، متضمن تهدید سقوط است.

۹- شورای ملی مقاومت ایران در اجلاس میاندوره‌یی خود در مورد موقعیت رژیم و جدالهای درون آن به این جمعبندی رسید: «بحران حاد و بی‌علاج در رأس هرم حاکمیت که با ماجرای استعفای وزیر اطلاعات و انتصاب وی از سوی خامنه‌ای و قهر و خانه نشینی احمدی‌نژاد سربازکرد و هم‌چنان درحال گسترش است، تناقض ذاتی و ناسازگاری بنیادین رژیم ولایت فقیه با هرگونه نهاد و حتی نمایش انتخاباتی را نشان می‌دهد و در عین حال بی‌اعتباری خامنه‌ای را به‌دنبال شقه‌های ناشی از تحمیل دور دوم ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد و حذف نیمه کاره رفسنجانی، برجسته می‌کند. ولی‌فقیه رژیم با تحمیل یک ضرب احمدی‌نژاد در نمایش انتخابات سال ۸۸، نه تنها به یکپایگی و سلطه مطلق العنانی که مد نظرداشت نرسید، بلکه اکنون گماشته‌اش هم حاضر به تبعیت از او نیست. این بحران درونی و اوضاع انفجاری جامعه ایران از یک سو، و همگرایی بین‌المللی در تحریم رژیم، همراه با توفان قیامهای منطقه از سوی دیگر، موقعیت رژیم را از هر بابت شکننده کرده است. مشارکت رژیم و سپاه پاسداران درسرکوب قیام مردم سوریه که به وضع تحریمهای مشخصی از سوی دولت آمریکا و اتحادیه اروپا علیه فرماندهان سپاه پاسداران و نیروی تروریستی قدس منجرشده، بیانگر شدت احساس خطر رژیم از تحولات جاری است و حداکثر آمادگی و هوشیاری سیاسی را از جنبش مقاومت طلب می‌کند» (اطلاعیه دبیرخانه شورا، اول تیر ۱۳۹۰)

۱۰- مدیریت امنیتی اقتصاد ایران توسط قوه مجریه رژیم که تحت فشار بحرانهای درونی و بیرونی است، رکود تورمی و فقر و بیکاری گسترده و عمیقی را بر جامعه ایران تحمیل می‌کند. رکود اقتصادی به حدی رسیده که، به گزارش اولیه صندوق بین‌المللی پول، نرخ رشد اقتصاد ایران به حدود صفردرصد تنزل کرده است. گرانی و نرخ تورم با چنان آهنگ شدیدی افزایش یافته که حتی وزیر اقتصاد رژیم ازافزایش ۱۰ درصدی نرخ تورم طی سال گذشته سخن می‌گوید (ایلنا-۲۳ مرداد ۹۰). احمد توکلی نماینده مجلس رژیم پیش‌بینی کرده است که نرخ تورم تا پایان سال جاری به ۴۰درصدبرسد.
کل درآمد ارزی ایران از محل فروش نفت از هنگام کشف نفت در ایران حدود ۹۵۰ میلیارد دلار بوده که بیش از ۳۵۰ میلیارد دلار آن طی دوران شش ساله احمدی‌نژاد نصیب حاکمیت شده است. اما در همین دوران شش ساله و به‌خصوص طی یک سال گذشته، زندگی مردم ایران فاجعه‌بار شده است. به گواهی «سازمان شفافیت بین‌المللی» قوه مجریه رژیم ایران زیر سلطه سپاه پاسداران، به‌لحاظ مالی در ردیف فاسدترین دولتهای جهان قرار دارد. با انتصاب پاسدار قاسمی، رئیس بخش پیمانکاری سپاه پاسداران (قرارگاه خاتم) به‌عنوان وزیر نفت، حلقه بهره‌برداری امنیتی از صنعت نفت وگاز و پتروشیمی ایران تنگتر شده است.
مهمترین تحول اقتصادی سال گذشته اجرای طرح حذف یارانه (موسوم به طرح هدفمند‌کردن یارانه‌ها) و «واقعی کردن» قیمتها بود. هرچند تا وقتی قیمت سقوط کرده ریال واقعی نشود صحبت در مورد واقعی کردن قیمت کالاهای حامل انرژی بیهوده است، اما طی همین مدت، قیمتها سیر صعودی داشته و تمامی شاخصهای کلان اقتصادی طوری تغییر کرده‌اندکه زندگی اکثریت مردم به تباهی کشیده شده است. افزایش سرسام آور نقدینگی و به تبع آن افزایش نرخ تورم، ورشکستگی واحدهای تولیدی، سقوط رشد اقتصادی، افزایش بیکاری و... . همه حاکی از سقوط اقتصاد کشور است. سیاست حذف یارانه‌ها هرچند نیم نگاهی به رهنمودهای بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول دارد، اما در اساس به‌دنبال اهداف امنیتی و بالا بردن درآمد دولت و صرف آن در جهت تشدید سرکوب و صدور تروریسم است. با دادن اعانه به خانواده‌ها، می‌خواهند مانع شکلگیری جنبشهای اعتراضی شوند. دولت فاسد آخوندی مدعی است که ازمحل حذف یارانه‌ها، طی سال جاری حدود ۶۰ هزار میلیارد تومان درآمد کسب می‌کند. بر عملکرد بخش عمده این درآمد طبق قانونی که ولی‌فقیه رژیم از آن حمایت کرد، حتی ارگانهای حکومتی از جمله مجلس رژیم حق نظارت وحسابرسی ندارند. ماهیت قرون‌وسطایی رژیم، سلطه سپاه پاسداران بر اقتصاد کشور و وجود بنیادهای فرا دولتی، هیچ جایی برای رفرم اقتصادی باقی نمی‌گذارد.

۱۱- خامنه‌ای هنوز به نقطه‌ای نرسیده که به شکست سیاست یک دست کردن اعتراف کند. او درصدد است تا با مهار احمدی‌نژاد جایگزین مناسب را، به‌نحوی که نه مستلزم بازگشت به گذشته باشد و نه نیازمند حذف احمدی‌نژاد تا دوسال آینده، سامان دهد. برای این منظور، دست به اقدامات زیر زده است:
* دستگیری بعضی از اطرافیان احمدی‌نژاد که مهمترینش دستگیری عباس امیری‌فر، دبیرکل «جامعه وعاظ ولایی»، رئیس شورای فرهنگی نهاد ریاست جمهوری، امام جماعت مسجد سلمان فارسی نهاد ریاست‌جمهوری و عضو شورای مرکزی جمعیت وفاداران انقلاب اسلامی است. بر اساس بعضی از اخبار رسانه‌های مخالف احمدی‌نژاد، این فرد کاندیدای احمدی‌نژاد برای وزارت اطلاعات بوده است.‏
* کسب بیعت مجدد و کامل سرکردگان اصلی سپاه پاسداران
*جدا کردن کامل باند فاشیستی امنیتی عماریون از احمدی‌نژاد
* ایجاد تشکل جدیدی تحت عنوان «جبهه پایداری انقلاب اسلامی» متشکل از بریدگان از احمدی‌نژاد، برای پرکردن صندلیهای مجلس آینده از عناصری که در سر سپردگی‌شان به ولی‌فقیه جای شک و شبهه نباشد.
* جلوگیری از بهره‌برداری باند مغلوب نظام از زیر ضرب رفتن احمدی‌نژاد با زیر ضرب بردن «دولت سازندگی» (رفسنجانی) و «دولت اصلاحات» (خاتمی) و ”جریان فتنه“ (موسوی وکروبی).
* خنثی سازی رفسنجانی و تلاش برای هضم او در سرسپردگان ولایت خامنه‌ای از طریق مؤتلفه، البته بعد از حذف وی از ریاست خبرگان و به حاشیه راندن مجمع تشخیص مصلحت نظام،
* و سرانجام برگماری آخوند گوش به فرمان هاشمی شاهرودی رئیس قبلی قضاییه رژیم، در رأس «هیأت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه‌گانه»، تا سایه و سپر مقام ولایت و نوعی قائم‌مقام بیان نشده رهبری باشد، هم احمدی‌نژاد را از موقعیت مقام دوم نظام محروم کند و هم به رفسنجانی نشان بدهد که از کرسی ریاست مجمع تشخیص مصلحت، چیزی جز یک مقام تشریفاتی باقی نمانده است.
این اقدامات ولی‌فقیه، درحالی که سیاست بی‌دنده و ترمز احمدی‌نژادی بدون افراد وفادار به احمدی‌نژاد ادامه دارد، نمی‌تواند بحران عمیق درون هرم قدرت را مهار کند. خامنه‌ای مجبور است بپذیرد که با فلج شدن سیاست یک دست کردن قدرت، و در حالی که راه بازگشت به رویش بسته شده و با تهدید سقوط روبه‌روست، تنها به سرکوب مطلق و صدور تروریسم عنان گسیخته می‌تواند روی آورد.

ج: پیروزیهای مقاومت و صعود راه‌حل سوم
۱۲_ دراثر تکامل روند فشرده و همه‌جانبه رویارویی بین رژیم و مقاومت، قطب بندی سیاسی چنان آشکار، شفاف و قاطع شده که نه فقط دو طرف ستیز، که همه ناظران و تحلیگران به آن اذعان دارند. به همان‌گونه که مقاومت سازمانیافته مردم ایران در سرنگونی رژیم ولایت فقیه عزم جزم دارد و طی سی سال گذشته آماده پرداخت هزینه این راه پر فراز و نشیب بوده است، رژیم هم خود را در جنگی همه‌جانبه در عرصه‌های سیاسی، نظامی و دیپلوماتیک علیه مقاومت می‌بیند. در ارزیابی‌خامنه‌ای، از آن جا که خط مشی سیاسی شورای ملی مقاومت ایران باعث تعمیق و گسترش قیامها و مقاومت توده‌یی می‌شود و از آن جا که اشرف به‌مثابه کانون پایداری و نبرد می‌تواند چراغ راهنمای زنان و مردان آزادیخواه ایران باشد؛ اقدامات سرکوبگرانه باید هر چه بیشتر شدت پیدا کند. در مقابل، مقاومت ایران با مداخله موثر و هشیارانه در جنبشها و قیامهای مردمی و با افشای پیگیر سیاستهای تروریستی، سرکوبگرانه و ماجراجویانه رژیم در عرصه جهانی، قدرت مانور رژیم را محدود کرده و مماشاتگران را در تنگنا قرار داده است. در سال گذشته جنبش مقاومت در عرصه‌های مختلف روندی از پیشرفت و صعود پرشتاب و فشرده را طی کرده است.

۱۳_ نیروهای سرکوبگر تحت‌امر ولی‌فقیه برای محدود کردن حوزه نفوذ جنبش مقاومت در قیامهای مردمی اقدام به دستگیریهای گسترده، شکنجه زندانیان مقاومت و یورشهای مکرر به خانواده‌های مجاهدان اشرف و خانواده‌های شهیدان و زندانیان سیاسی کردند. اعدام جنایتکارانه مجاهدان قهرمان علی صارمی، جعفرکاظمی و محمدعلی حاج آقایی، اولین اعدامها به‌خاطر شرکت در قیام و سفر به اشرف بود؛ هرچند که این اعدامها به‌خاطر مقاومت دلیرانه این شهیدان نتیجه عکس داد و باعث گسترش فضای مقاومت و ایستادگی در جامعه شد و درسطح بین‌المللی نیز موج محکومیتها را علیه رژیم برانگیخت.
مقاومت ایران طی یک سال گذشته صدها اعلامیه روشنگرانه در مورد نقض حقوق‌بشر در ایران منتشر و برای نهادهای مدافع حقوق‌بشر و مجامع جهانی ارسال کرد.
افشاگریهای جهانی درباره اعدامها، شکنجه‌ها و زجرکش کردن قهرمانانی مانند محسن دگمه‌چی در زندان، در جلسات شورای حقوق‌بشر ملل‌متحد و مواضع عفو بین‌الملل و دیگر مجامع مدافع حقوق‌بشر، سرانجام به تعیین مجدد گزارشگر ویژه ملل‌متحد برای بررسی نقض حقوق‌بشر در ایران منجرشد. این اقدام به‌رغم تمامی تلاشها و سرمایه‌گذاریهای رژیم، از جمله اعزام محمد جواد لاریجانی و هیاتهای همراهش به ژنو و نیویورک، شکست سنگینی برای رژیم ایران در قلمرو حقوق‌بشر بود.
رژیم آخوندها در زمان کوتاهی که از تعیین گزارشگر ویژه می‌گذرد، چند بار اعلام کرده است که از ورود گزارشگر ویژه ملل‌متحد به ایران ممانعت می‌کند. این موضعگیریهای ننگین و ناگزیر، تمامی نقشه ها و مانورهای رژیم و مدافعان مماشات با رژیم را به‌رغم هزینه‌های کلانی که برایش کرده‌اند، نقش بر آب می‌کند.

۱۴_ مهمترین دستاورد مقاومت ایران در کارزار حقوقی- سیاسی، صدور قرار منع تعقیب و لغو اتهام تروریستی در پرونده۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ بود. دادگستری فرانسه و قضات تحقیق ضدتروریسم، پس از ۸سال و پس از بررسی انبوه مدارک و اسنادی که درحمله ۱۷ژوئن با خود برده یا پس از آن گردآوری و پرونده‌سازی کرده بودند، سر انجام قرار رسمی منع تعقیب رئیس‌جمهور برگزیده شورای ملی مقاومت ایران و ۲۳ تن از مسئولان، اعضا و هواداران مقاومت به اتهام تروریسم و تأمین مالی‌تروریسم را صادر کردند. به این ترتیب، پرونده ۱۷ژوئن که از ۱۰سال پیش در زمان آخوند خاتمی، به‌عنوان مشوق اصلاحات در رژیم اصلاح‌ناپذیر ولایت‌فقیه، بر اساس زدن برچسب تروریستی به جنبش مقاومت گشوده شده بود، از بابت اتهام تروریستی به‌طور رسمی خاتمه یافت.
فراتر از این، در حکم صادره، مفهوم تروریسم از مقاومت مشروع و جنگ توسط یک ارتش آزادیبخش تفکیک شده و قاضی تصریح کرده است که نمی‌تواند «مخالفان رژیم ایران را تروریست توصیف کند» و بگوید «آنها در هیچ شرایطی نمی‌توانند از حق خود برای مقاومت علیه ستم استفاده کنند».
حقوقدانان و وکلای برجسته فرانسوی با استقبال از صدور قرار منع تعقیب توسط قاضی تحقیق، یادآوری کردند که از یک دهه پیش اعلام کرده بودند که این پرونده‌سازی علیه جنبش مشروع مقاومت ایران از ابتدا با انگیزه سیاسی و به‌ خاطر استمالت و معامله با استبداد مذهبی حاکم بر ایران، تشکیل شده است. طی ۸ سال گذشته‌اندک اندک به اثبات رسید که صدها هزار برگ دعاوی و اتهامات دروغین، چیزی جز اباطیل وزارت بدنام اطلاعات و مزدوران برون مرزی آن در همکاری مستقیم وزارت اطلاعات آخوندها با سرویسهای پشتیبان نبوده است.
صدور قرار منع تعقیب به‌مثابه سوختن و برباد رفتن یک دهه سرمایه‌گذاری، پرونده سازی، شیطان‌سازی، انتشار اطلاعات گمراه کننده و لجن‌پراکنی رژیم ولایت فقیه و مزدوران و شاهدانش علیه مقاومت ایران و سمبلهای آن است.
خانم مریم رجوی صدور این قرار منع تعقیب را «با بزرگداشت خاطره شهیدان والامقام صدیقه مجاوری و ندا حسنی و دیگر قهرمانان مقاومت که تمامی هستی خود را برای اثبات حقیقت نثار کردند، به مردم ایران و مجاهدان آزادی‌ستان به‌ویژه در اشرف اشغال شده و خون افشان» تبریک گفت.
شورای ملی مقاومت از همه هموطنان و یاران مقاومت ایران در سراسر جهان به‌ویژه از حقوقدانان و شخصیتهای سیاسی و اجتماعی و مذهبی در فرانسه و دیگر کشورهای جهان که در این کارزار ده ساله در کنار مردم و مقاومت ایران ایستادند و سرانجام حقانیت و مشروعیت مقاومت در برابر ستمگری را در انظار جهانیان به کرسی نشاندند، ستایش و قدردانی می‌کند. این حکم براستی یک هدیه بزرگ از سوی مقاومت ایران و رئیس‌جمهور برگزیده آن به رزمندگان آزادی در دنیای معاصر است. خون شهیدان و یک دهه کارزار بی‌وقفه اعضا و هواداران مقاومت، پشتوانه این پیروزی بیاد ماندنی است.

د: حمله جنایتکارانه ۱۹ فروردین و راه‌حل صلح‌آمیز و دائمی برای اشرف
۱۵- حمله جنایتکارانه نیروهای تحت‌امر مالکی به شهر اشرف در روز ۱۹ فرودین امسال، واکنش وحشیانه خامنه‌ای در برابر پیشرفتهای مقاومت و نیاز او به از میان برداشتن نیروی اصلی مخالف رژیم بود. این حمله بر اساس تمامی معیارهای حقوقی یک جنایت علیه بشریت، جنایت جنگی و جنایت علیه جامعه بین‌المللی شمرده می‌شود. حکم دادگاه اسپانیا، نظریه‌های ارائه شده توسط استادان حقوق بین‌الملل و قطعنامه دوحزبی نمایندگان کنگره آمریکا مؤید این حقیقت است.
طبق سندی که توسط شورای ملی مقاومت منتشر شد، این حمله نظامی، طرحی برای نابودی کامل سازمانیافته‌ترین و مقتدر ترین نیروی مخالف رژیم بود. ابعاد نیروی مهاجم و شدت وحشیگری در این حمله و شلیک مستقیم به افراد بی‌دفاع و غیرمسلح، نشان‌دهنده هدف این تهاجم بود: نابودی کامل اشرف، که سیاست راهبردی خامنه‌ای برای مهار بحران داخلی و پیشروی بیشتر در عراق و بلعیدن این کشور است. ولی‌فقیه ارتجاع این سیاست را لازمه حفظ نظام می‌داند؛ از همین رو پایداری در اشرف نیز بخش تجزیه ناپذیر نبرد برای سرنگونی این رژیم است.
خامنه‌ای حمله به اشرف و نابودی آن را شرط حمایت از مالکی در وضعیت بحران سیاسی عراق تعیین کرده بود، ولی مقاومت حماسی مجاهدان شهر اشرف و جانبازی شهیدانش منجر به توقف این حمله شد. پایداری زنان و مردان دلیر در برابر حملات جنایتکارانه وحوش تا دندان مسلح نوری مالکی و مزدوران نیروی تروریستی قدس و مقاومت در مقابل محاصره ضدانسانی و شکنجه روانی، موج بسیار نیرومندی از حمایتهای سیاسی و حقوقی را برانگیخت و منجر به انزوای سیاسی رژیم و عامل دست‌نشانده‌اش در عراق شد.
خانم مریم رجوی در گردهمایی بزرگ روز ۲۸ خرداد امسال در پاریس در مورد این حمله گفت: «حمله ۱۹ فروردین به اشرف، واکنش رژیم برای مهار نیروی سرکش آزادی در جامعه ایران مخصوصاً بعد از شعله‌ور‌شدن دوباره آتش قیامها از زیر خاکستر خیانت بود... می‌خواستند اشرف را منهدم کنند، اما اشرف در تمام جهان به‌عنوان نبرد شعله‌ور مردم ایران برای آزادی شناخته شد. می‌خواستند خاموشش کنند، اما آتشی در جان میلیونها ایرانی افروخت که هرگز خاموشی نخواهد پذیرفت... ... جامعه جهانی به ویژه ملل‌متحد و آمریکا، در قبال حفاظت و امنیت ساکنان اشرف مسئولند. به آنها می‌گوییم: مجاز نیستید به بهانه احترام به حق حاکمیت عراق در قبال جنایت علیه بشریت و جنایت جنگی بی‌عملی پیشه کنید. این نقض آشکار تعهدات بین‌المللی است... . بله حمله به اشرف، ربطی به حاکمیت ملی عراق ندارد. این کشتار در بیت خامنه‌ای طراحی شد، برای دفاع از ولایت فقیه بود»..

۱۶- پس از حمله جنایتکارانه ۱۹ فروردین، راه‌حل پارلمان اروپا برای رفع وضع بحرانی‌اشرف در مقابل راه‌حل خامنه‌ای مبتنی بر نابودی اشرف یا به تسلیم کشاندن کامل زنان و مردان مجاهد، قرار گرفت. این راه‌حل که توسط هیأت اعزامی پارلمان اروپا به عراق، و گروه رابطه با عراق ارائه شد، در کمیسیون خارجی به تصویب رسید و حمایت تمامیت پارلمان اروپا را به‌دست آورد.
این راه‌حل، به‌عنوان یک راه‌حل صلح‌آمیز و دائمی، به‌صورت یک طرح مشخص در ۱۹ اردیبهشت از سوی استرون استیونسون رئیس گروه رابطه با عراق، برای رئیس‌جمهور، وزیران خارجه و دفاع آمریکا، رؤسا و وزیران خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا، رهبران کشورهای عربی، دولت عراق و دبیرکل و مقامات ملل‌متحد ارسال گردید.
در روز ۲۰ اردیبهشت، هیأت رسمی اعزامی پارلمان اروپا به عراق، در یک کنفرانس مطبوعاتی در مقر پارلمان اروپا در استراسبورگ، طرح خود برای اشرف را اعلام کرد.
در این طرح، در عین به‌رسمیت شناختن حقوق ساکنان اشرف طبق قوانین و کنوانسیونهای بین‌المللی، انتقال آنان به کشورهای ثالث پیشنهاد شده است.
هم‌چنانکه دکتر آلخو ویدال کوادراس و خوزه سالافرانکا دو تن از نایب رئیسان پارلمان اروپا و هم‌چنین گابریل آلبرتینی رئیس کمیسیون خارجی و استرون استیونسون رئیس گروه رابطه با عراق متعاقباً در یک نامه مشترک به خانم اشتون، نماینده عالی اتحادیه اروپا و نایب رئیس کمیسیون اروپا در ۲۵ تیر نوشتند: «پذیرش این طرح از سوی ساکنان اشرف، پس از دیدار ۵ ساعته رئیس هیأت رابطه با عراق با خانم رجوی رئیس‌جمهور منتخب شورای ملی مقاومت ایران، و کسب موافقت او، به آن اعتبار واقعی و عملی داده است».
مسئولان بلندپایه پارلمان اروپا در نامه خود خاطرنشان کردند «علاوه بر کشورهای اروپایی، این طرح حمایت گسترده‌یی در عراق و در کشورهای عربی از جمله در مصر و کویت و اردن کسب کرده است. اما رژیم ایران که نمی‌خواهد ساکنان اشرف جان سالم بدر ببرند، به وزارت اطلاعات، نیروی قدس، سفارت رژیم در بغداد و دست نشاندگانش در عراق مأموریت داده تا با این طرح مقابله کنند و آن را به شکست بکشانند و به دولت عراق ابلاغ کرده است با هر طرحی که تحت کنترل کامل دولت عراق نباشد مخالف است».
آنها در نامه خود هم‌چنین هشدار دادند: «یک راه دیگر برای خنثی کردن راه‌حل اروپا راه‌حلی است که برخی طرفها از جمله دولت عراق و برخی محافل در آمریکا مطرح کرده و خواستار انتقال ساکنان اشرف به نقطه دیگری در عراق می‌باشند. بنا‌ به ارزیابیهای دقیق، این راه‌حل غیرمنطقی، غیرعملی و بغایت خطرناک است و زمینه‌ساز یک کشتار بزرگتر خواهد بود.. جابه‌جایی در عراق شانس انتقال به کشور ثالث، یعنی طرح اروپا را از بین می‌برد و آینده اشرف را برای مدتها در ابهام فرو می‌برد».
شورای ملی مقاومت از تلاشهای خانم مریم رجوی در مذاکرات طولانی با رئیس گروه رابطه با عراق در پارلمان اروپا- که به توصیه نماینده ویژه دبیرکل ملل‌متحد آقای اد ملکرت درباره این طرح با خانم رجوی در پاریس گفتگو کرد- و از رویکرد مسؤلانه نمایندگان اشرف در قبال طرح اروپا قدردانی نمود و تأکید کرد که این امر مسئولیت دولت آمریکا و ملل‌متحد را در خصوص تأمین حفاظت اشرف در مرحله انتقالی مضاعف می‌کند.
شورا هم‌چنین طرح شکست خورده «کمی دورتر، کمی امن تر» برای جابه‌جایی ساکنان اشرف در داخل عراق را قویاً مردود شناخت و آن را طرح فرستادن مجاهدین به زیر تیغ جلادان با جعل کلمه «امن» دانست.

۱۷- شورای ملی مقاومت درتلاش خود برای انجام تحقیق بین‌المللی، فراخواندن جنایتکاران جنگی به پیشگاه عدالت و اعاده کامل حقوق ساکنان اشرف از پای نمی‌نشیند. ما کارزار حفاظت از اشرف را بخش جدایی ناپذیر کارزار مقاومت و قیام برای آزادی ایران از چنگال رژیم استبداد مذهبی حاکم بر ایران می‌دانیم که بالفعل موجب بالاترین اثرگذاری در اعتلای مقاومت و قیام در داخل کشور بوده است.
این کارزار طی یکسال گذشته در تمامی عرصه‌های حقوقی، سیاسی و بین‌المللی ادامه داشت و برخی از دستاوردهای مهم آن به قرار زیر است:
* صدور حکم دادگاه اسپانیا علیه مالکی، نخست‌وزیر عراق و احضار سه جنایتکار دیگر از فرماندهان حمله به اشرف در ۱۹فروردین، از جمله فرمانده نیروی زمینی عراق، و احکام دیگر این دادگاه در مورد فراخواندن دست‌اندرکاران جنایت علیه بشریت در اشرف در ۶و۷ مرداد۱۳۸۸، به پیشگاه عدالت.
* بیانیه‌های بیش از۴۰۰۰ نماینده پارلمان از ۴۱ کشور در ۵ قاره، از جمله بیانیه‌های اکثریت ۳۰ مجلس قانونگذاری، شامل پارلمان اتحادیه اروپا و مجمع پارلمانی شورای اروپا، و بیانیه‌های شهرداران منتخب ۷۱۰۰ شهر در فرانسه، ایتالیا و بلژیک،
* نزدیک به ۶۰ نهاد جهانی مدافع حقوق‌بشر در اعتراض به نقض حقوق انسانی ساکنان اشرف موضعگیری کرده‌اند.
* جلسات رسمی استماع در کنگره آمریکا، در سنای آمریکا و هم‌چنین در پارلمانهای کشورهای اروپایی، و در پارلمان اروپا. در استماع کمسیون خارجی پارلمان اروپا با حضور اد ملکرت نماینده ویژه دبیرکل ملل‌متحد در عراق، نمایندگان موضوع نصب بلندگوها توسط عوامل رژیم آخوندی با همکاری نیروهای عراقی را به چالش کشیدند و نماینده دبیرکل بر ابراز مخالفت مکرر خود در این باره تأکید کرد.
* کنفرانسهای متعدد بین‌المللی با شرکت و سخنرانی برجسته‌ترین حقوقدانان و پارلمانترها از کشورهای مختلف جهان
* تأکید وزیر خارجه آمریکا در جلسه استماع کنگره، بر لزوم اقدام برای حفاظت از اشرف.

۱۸- موقعیت حقوقی مجاهدان اشرف که در ژوئیه ۲۰۰۴ از سوی ایالات متحده آمریکا به‌عنوان نیروی اشغالگر عراق و از سوی کمیته بین‌المللی صلیب‌سرخ به‌عنوان افراد حفاظت‌شده طبق کنوانسیون چهارم ژنو به‌رسمیت شناخته شده است، به‌رغم تلاشهای دیکتاتوری آخوندی و دست نشاندگانش در عراق برای نادیده گرفتن آن، در ۲۲ نظریه حقوقی از سوی استادان و متخصصان جهانی حقوق بین‌الملل و هم‌چنین مشاوران عالیرتبه ملل‌متحد تئوریزه، فرموله و روشن شده است.
از جمله، پروفسور گودوین جیل، یکی از متخصصان نامدار حقوق پناهندگی در سطح بین‌المللی، که سالها مشاور عالیرتبه حقوقی کمیساریای عالی پناهندگان بوده است، اخیراً نظریه مبسوطی پیرامون موقعیت پناهندگی ساکنان اشرف از منظر قانون بین‌الملل در چارچوب وظایف کمیساریای عالی پناهندگان ارائه داد. و خواستار تأیید دوباره موقعیت پناهندگی ساکنان اشرف و حق آنها برای برخورداری از حفاظت بین‌المللی و حضور کمیساریا در اشرف گردیده است تا کارایی مفید آژانسهای سازمان ملل تأمین شود.
هم‌چنین باید از اظهارات پروفسور ژان زیگلر، نایب رئیس کمیته مشورتی شورای حقوق‌بشر ملل‌متحد یاد کرد که در کنفرانس بین‌المللی حقوقدانان در مقر اروپایی ملل‌متحد در ژنو با حضور رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت در روز ۲۰ مرداد گفت: «ملاها خطر اشرف را خوب درک کرده‌اند. لذا پدری را صرفاً به‌خاطر این‌که از فرزندش در اشرف دیدن کرده اعدام می‌کنند، زیرا کوچکترین تماس جامعه ایران با اشرف، کل ساختمان تروریستی ملاها را زیر سؤال می‌کشد. ولی ما اینجا هستیم تا یک همبستگی بین‌المللی و نهادینه با اشرف ایجاد کنیم. وضعیت اشرف از نظر حقوق بین‌الملل بسیار روشن است. دو قطعنامه شورای امنیت یعنی قطعنامه‌های ۹۶ و ۹۸ در این رابطه وجود دارند در دومین قطعنامه گفته شده است: ”وقتی یک جمعیت در معرض عواقب یک جنگ یا شورش قرارداشته باشند یا وقتی دولت قادر به خاتمه دادن به رنج و مشکلات یک جمعیت نباشد یا نتواند از آنها پیشگیری کند، مسئولیت بین‌المللی حفاظت بر اصل عدم مداخله اولویت پیدا می‌کند“. در حقوق بین‌الملل، این موضوع خیلی روشن است. اشرف جایی است که این مسئولیت باید در آن اجرا شود... . کمیته مشورتی و هم‌چنین شورای حقوق‌بشر تصدیق می‌کنند که قطعنامه‌های شورای امنیت قانون بین‌المللی محسوب می‌شوند. بنابراین، مسئولیت (حفاظت اشرف) برعهده جامعه بین‌المللی است. ما اینجا گردهم آمده‌ایم تا بقای اشرف را تضمین کنیم. تا بتواند به درخشش خود ادامه دهد، نه این‌که در خفا باشد، بلکه بتواند نور ساطع کند و شهادت بدهد. این شهادت اکنون بسیار مهمتر از یک سال پیش است و علت آن انقلابهای عربی است. چرا؟ زیرا ما با مقاومان مسلمان، با زنان و مردانی با ایمان عمیق روبه‌رو هستیم که به قیمت جانشان تجلی گر ارزشهای جهانشمول دموکراسی، آزادی و خودمختاری هستند. اگر اشرف باقی نماند، باید گفت که این هم به‌طور مثال برای انقلاب عرب، برای انقلابیون عرب که در جستجوی مرجع و الگو هستند، به‌مثابه یک فاجعه خواهد بود. من این را می‌گویم چون از یک مأموریت برای شورای حقوق‌بشر ملل‌متحد در آفریقای شمالی بازگشته‌ام و واضح است که از مصر تا کوههای نافو در لیبی شرقی و تا تونس، همه این جوانان در جستجوی مرجع و الگو هستند.
برای این‌که اشرف باقی بماند، دو کار باید فوراً انجام شود. از یک طرف حضور فیزیکی ملل‌متحد در اشرف، نه بازدیدهای نوبه‌ای یونامی که اکنون هست، بلکه یک حضور دائمی ناظران در داخل شهر اشرف با پرچم ملل متحد. کار دیگر، بایستی یک تصمیم حقوقی از جانب کمیساریای عالی پناهندگان برای بازشناسی استاتوی پناهندگی و موقعیت پناهندگی جمعی همه ساکنان اشرف بر اساس کنوانسیون ۱۹۵۲ باشد».

ه: کارزار لغو برچسب وزارت‌خارجه آمریکا و ترس و سراسیمگی رژیم
۱۹- نتایج درخشان و دستاوردهای کارزار حقوقی – سیاسی مقاومت ایران در دفاع از حقوق مجاهدان اشرف و در زمینه درهم شکستن و مفتضح کردن بزرگترین توطئه رژیم ولایت فقیه یعنی زدن برچسب تروریستی به مقاومت مشروع مردم ایران، همواره واکنشهای هیستریک رژیم را در پی داشته است. در این میان بسیج جنون آمیز رژیم و بخشی از «اپوزیسیون» خانگی و خانه نشین شده‌اش در هراس از احتمال لغو برچسب وزارت‌خارجه آمریکا، از جهات مختلف استثنایی و تماشایی است. آن‌چه از خودکارهای سیاه و سبز خامنه‌ای در داخل و خارج کشور در این زمینه تراوش می‌کند، کلکسیون همان مهملاتی است که ساخته وزارت اطلاعات است و بهتر از هر مدرک و سندی، آبشخور مشترک آنها را افشا می‌کند. در بازار مکاره، اقدامات پیشگیرانه از خروج نام مجاهدین از لیست، همه دلالان ثابت و پادوهای دوره گرد ”نظام مقدس“ به خط شده‌اند تا هر رطب و یابسی را در حمله به مجاهدین و جنبش مقاومت عرضه کنند؛ هم اتهام مارکسیستی؛ هم ادعای سکت افراطی مذهبی؛ هم منافق و بدتر از کافر و بخشی از ارتش صدام برای کشتار کردها و شیعیان؛ هم سرسپردگی به آمریکا و اسراییل و سعودی؛ هم نیروی مرده‌یی که اصلاً حرفش را هم نباید زد چون زنده می‌شود، هم نیروی ساختار شکن مهیبی که اگر از لیست خارج شود تمام تلاشهای «کنشگران بی‌خشونت» برای حفظ ساختار نظام مقدس را خنثی می‌کند. آخرین اثر این کارگاه اشتراکی پوزیسیون ـ اپوزیسیونی تولید عریضه همان سی وهفت نفری است که انگار هیچ‌وجه اشتراکی با هم ندارند، الا کینه مشترک شتری نسبت به مجاهدین. اما همه این تلاشهای گوناگون و در عین حال متحدالجهت، حاصلی جز روشن کردن دو نکته نمی‌تواند داشته باشد: یکی اثبات بی‌اعتباری لیست کذایی که در زیر ضرب احکام دادگاهها و انتقادات سیاسی دولتمردان و نمایندگان کنگره آمریکا از هر دو حزب قرار گرفته است. دیگری، رعشه و لرزه در رژیم ولایت فقیه، که‌ دار و دسته‌های غالب و مغلوب وطنی و دست نشاندگان عراقیش به بسته‌های مشوق سیاست مماشات معتاد شده‌اند و برای ادامه جنایات خود به این برچسب نیاز حیاتی دارند.
۲۰- شرکت‌کنندگان در بزرگترین گردهمایی ایرانیان درخارج کشور که روز شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۰ (اجتماع ۱۸ژوئن) در پاریس برگزار شد، حفظ برچسب تروریستی علیه سازمان مجاهدین خلق ایران از سوی وزارت‌خارجه آمریکا به‌رغم احکام قضایی صادره را یک اقدام غیرقانونی و مشارکت در سرکوب مردم و مقاومت ایران توصیف کردند و از دولت آمریکا اجرای دستور دادگاه را خواستار شدند.
خانم رجوی در سخنان خود در این گردهمایی گفت: «ایالات متحده در بستن راه تغییر در ایران مسئولیت دارد. زیرا نیروی اصلی تغییر در ایران را با یک برچسب واهی به بند کشیده است. توجه به حکم دادگاه و به فراخوان نمایندگان کنگره و شخصیتها و صاحب‌نظران بلند‌پایه آمریکا که خواهان لغو برچسب تروریسم و به‌رسمیت شناختن مقاومت ایران هستند، بیش از هر زمان ضروری است. ما ایالات متحده را فرا می‌خوانیم که به این نام‌گذاری رسوا خاتمه بدهد و سیاستی را که تا امروز مانع آزادی مردم ایران بوده، تغییر دهد. اکنون نوبت گشودن پرونده جنایتهای رژیم ضدبشری آخوندی است این پرونده باید در شورای امنیت بازگشوده شود تا مردم ایران ببینند که در سطح بین‌المللی چه کسی با آنها و چه کسی با ملاهاست؟! این پرونده باید از طریق شورای امنیت به دیوان کیفری لاهه ارجاع شود. مردم ایران می‌خواهند حکم جلب خامنه‌ای صادر و به اجرا گذاشته شود و چنین خواهد شد».

هم میهنان عزیز،
در شرایط پرتلاطم و پرشتاب تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا، و در شرایطی که نبرد سهمگین و سرنوشت‌ساز مردم ایران برای آزادی و دموکراسی ادامه دارد، شورای ملی مقاومت در آغاز سی و یکمین سال حیات خود، در ستیز با رژیم ولایت فقیه برای به زیر کشیدن حاکمیت استبدادی-مذهبی و برای استقرار آزادی و حاکمیت ملی با مردم ایران تجدید پیمان می‌کند.
شورای ملی مقاومت ایران در ۳۰ سال گذشته با شما و در کنار شما و در پیکارهای بی‌امان شما در هر کوی و برزن و در هر کارخانه و مدرسه و دانشگاه ایستاده است. هیچ نیرویی نمی‌تواند ما و ملت ما را از این مبارزه دورانساز باز دارد.
هم‌چنانکه آقای مسعود رجوی، مسئول شورای ملی مقاومت گفته است: «هر که با دیکتاتوری دینی و ولایت فقیه نیست و هر کس به رأی مردم و حاکمیت جمهور مردم پایبند است، با ماست».
مردم و مقاومت ایران پیروز می‌شوند.

شورای ملی مقاومت ایران
مرداد1390

 

۱۳۹۰ شهریور ۱۸, جمعه

استقبال از هرگونه فاصله گرفتن از دیکتاتوری و بازگشت به جبهه مردم ایران

     استقبال از هرگونه فاصله گرفتن از دیکتاتوری و بازگشت به جبهه مردم ایرانما از خروج از جبهه خلق و تغییر آشکار یا بالفعل تضاد اصلی علیه مقاومت ایران و علیه مجاهدین و اشرف، که به‌سود دیکتاتوری ولایتفقیه است، متنفریم.
گرایشهای اپورتونیستی و کمرنگ شدن مرزبندیها و خطوط قرمز در قبال تمامیت رژیم و مدافعان و همسویان آن را محکوم می‌کنیم.
از بارزشدن خصایص اپورتونیستی و زدن زیرآب مقاومت تمامعیار در برابر این رژیم، منزجریم.

در مرحله بلوغ اپورتونیسم و بروز ماهیتهای ارتجاعی، هم جبهگی آشکار یا بالفعل با ولایتفقیه را غیرقابل قبول و غیرقابل تحمل می‌دانیم.
اما دقیقاً به‌خاطر جدیت و ایستادگیمان در همین مواضع، به‌طور مضاعف، از هر گونه فاصله گرفتن از استبداد و وابستگی و مخصوصاً فاصله گرفتن از ولایتفقیه و رژیمش و پشت کردن به آن و نهایتاً از بازگشت به جبهه خلق، استقبال و حمایت می‌کنیم. اینهم نه یک امر دلبخواه، بلکه یک وظیفه ملی و میهنی و انقلابی، بر اساس همان تعاریف و شاخصها و معیارهایی است که در اثبات صداقت نسبت به استراتژی سرنگونی و مبانی آن، بحث کردیم.


***


وقتی آیتالله منتظری که در اعلمیت او بر سایرین جای تردید نبود، به عدم صلاحیت و عزل خامنهای از ولایت جائرانهاش، حکم داد، من در 19تیر همین امسال، خاضعانه این حکم را ”شایان تقدیر“ خواندم و یادآوری کردم «بالاترین سرمایه دنیوی و اخروی منتظری در پیشگاه خدا و خلق همانا عزل او توسط خمینی دجال از منصب جانشینی، به‌خاطر اعتراض به قتلعام زندانیان مجاهد است». در عین حال با صراحت به استحضار رساندم: «جای آن دارد که آقای منتظری که اکنون در 87سالگی بسرمی‌برد، برای خیر دنیا و آخرت خود و جبران مافات، قبل از ممات، تمامی حق و حقیقت را خالصانه و لوجهالله با مردم ایران در میان بگذارد. حق و حقیقت همانا غصب حاکمیت حقوق مردم ایران و سرقت انقلاب ضدسلطنتی تحت عنوان ولایتفقیه است. لکه ننگ و رژیمی که باید بالکل از تاریخ ایران و از دامن مطهر اسلام علوی زدوده شود…
امیدواریم که آقای منتظری در همین رابطه، هرگونه ”ترس از مخلوق“ و کفار و مشرکان آزادی و حقوق ملت ایران از قبیل خامنهای و احمدینژاد را به کناری بگذارد و به این وسیله دین خود را به ایران و اسلام و به‌ویژه به ائمه تشیع، ادا کند. در راستای ادای همین وظیفه، برای او آرزوی سلامت و توفیق و طول عمر می‌کنم».
در 13تیر همین امسال گزارش کمیته صیانت از آرای موسوی با ذکر موارد جدیدی از دجالگری و تقلبات نجومی در انتخابات رژیم آخوندی منتشر شد. در این گزارش از جمله فاش شده بود که وزارت کشور و 25 استاندار نظامی آن در مجموع 22 تا 32 میلیون برگه رأی مازاد بر نیاز، مورد استفاده قرار دادهاند و علاوه بر آن در اتاق ”تجمیع آراء“ ، که همان تاریکخانه وزارت کشور نظام باشد، هر طور که خواستهاند رقم سازی کردهاند.

در همان روز سیزدهم تیر، ولیفقیه ارتجاع در ارگان اخص خود (کیهان آخوندی)، موسوی را به ارتکاب ”جنایت“ ، انجام ”مأموریت دیکته شده بیرونی“ و ایفای نقش ”ستون پنجم“ دشمن متهم کرد که یا باید ”توبه“ کند و ”عذر تقصیر“ بخواهد یا ”مجازات قطعی (را) به جرم قتل انسانهای بیگناه، برپایی آشوب و بلوا، اجیر کردن اراذل و اوباش برای تعرض بهجان و مال و ناموس مردم، همکاری آشکار با بیگانگان و ایفای نقش ستون پنجم آمریکا“ بپذیرد.

من بلادرنگ، اعلام کردم که به‌ دور از هر گونه ”نکوهش و بستانکاری“ از موسوی، ”وظیفه و اصول ما اقتضا می‌کند که در برابر یاوهها و تهدیدها و تیغکشی پررذیلت سردمدار ولایت“ ، نکات زیررا خاطرنشان کنیم:
«1-محکوم کردن هرگونه تعرض و ستمی که بر موسوی و خانواده و اطرافیان او در چارچوب همین رژیم جریان دارد. هم‌چنین اخطار به رژیم در مورد محاکمه و مجازات وی با تأکید براین‌که مسئولیت هر گونه تعرض، دستگیری یا اقدام تروریستی برعهده شخص خامنهای است.
2-هشدار نسبت به امنیت و سلامت آقای موسوی و درخواست از دبیرکل و شورای امنیت مللمتحد برای اعزام بلادرنگ یک هیأت نظارت بینالمللی به تهران در همین خصوص و وادار کردن رژیم به ابطال انتخابات نامشروع و پذیرش انتخابات آزاد تحت نظر مللمتحد براساس حق حاکمیت مردم ایران.
3-فراخوان به ملل متحد، به کمیسیون حقیقت یاب بینالمللی، به حقوقدانان و سازمانهای جهانی مدافع حقوقبشر، و به همه دولتهایی که نتیجه انتخابات قلابی در ایران را بهرسمیت نشناختهاند؛ برای ارجاع پرونده این انتخابات و سرکوب مردم ایران و کشتار بیگناهان به شورای امنیت ملل متحد.

بیگمان بازگشودن پرونده انتخابات ایران در شورای امنیت، در خدمت صلح جهانی است. زیرا به ممانعت از تسلیح اتمی و صدور تروریسم و دستاندازی فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران به عراق و لبنان و فلسطین هم منجر می‌شود».


***

یک هفته بعد، من از اینهم فراتر رفتم و در 20تیر در یک موضعگیری علنی به ”ریاست و اعضای خبرگان نظام“ که رفسنجانی رئیس آن است اندرز و پیشنهاد دادم:
«با سلام به آقایانی که در خبرگان رهبری جلوس فرموده و به پاسداری از جوهره و جانمایه نظام ولایتفقیه اشتغال دارید. مخاطب قرار دادن حضرات برای این‌جانب بسیار دردناک و پر صعوبت است چرا که مجلس خبرگان در این رژیم نماد غصب و سرقت حق حاکمیت مردم ایران و از این‌رو مصداق بارز مغضوب علیهم از جانب خلق و خالق است. لیکن امید است در بحبوحه قیام ملت، برخی آقایان صدای انقلاب نوین مردم را شنیده باشند.

مطمئناَ همه حضرات در شرایط و سن و سالی هستید که مانند حقیر به یاد میآورید که مجلس خبرگان، از اساس محصول خیانت خمینی به مردم ایران و خلف وعده او درباره تشکیل مجلس موسسان با انتخاب آزاد ملت ایران است.
از جانب مردم ایران و نسل انقلاب (انقلاب ضدسلطنتی) که خمینی را به قدرت رساند و برای او فرش خون گسترد سخن می‌گویم، از جانب محکومان به اعدام، از جانب شکنجه شدگان، از جانب زندانیان سیاسی و همه آنها که حاصل رنج وخونشان برای آزادی را خمینی ربود و ولایتش را در نهادی نامشروع به نام خبرگان، نهادینه کرد.

اما هدف از تحریر این سطور، طعن و لعن نیست. هدف من یک اندرز و دو پیشنهاد است، هرچند بیم آن دارم که به مصداق آیه شریفه «لا تحبّونَ النَّاصحینَ» نصحیت کنندگان را خوش ندارید.
با این‌همه، از بابت اتمام حجت و ثبت در سینه تاریخ، بهعنوان اندرز درباره ”استبداد زیر پرده دین“ که تعبیر پدر طالقانی است، به عرض میرسانم: باور کنید که آب از سر این رژیم و سلطنت مطلقه دینی، هم‌چون سلطنت شاهنشاهی، گذشته و بهتر است آقایان در فکر کاستن از بار تقصیرات خود در محضر عدل الهی و پیشگاه ملت ایران باشند و بدنامی و نفرت و انزجار بیشتر بهجان نخرند.

پیشنهاد این است که: با توجه به حکم اخیر آقای منتظری درباره عزل تلویحی خامنهای، که تالی تلو حجاج بن یوسف در روزگار ماست، برای ممانعت از خونریزی و بغی و فساد هر چه بیشتر از سوی نامبرده:
اولاً-با تشکیل جلسه فوقالعاده خبرگان، خامنهای را برکنار و موقتاً آقای منتظری را که اَعلَم همه شمایان است، جایگزین کنید تا مقدمات انتخابات آزاد تحت نظارت بینالمللی براساس اصل حاکمیت مردم ایران فراهم شود.
ثانیاً-پس از اتخاذ این تصمیم، بلادرنگ مجلس خبرگان را منحل کنید و آن را از دامان خود و روحانیت معاصر بزدایید.

همه شما به خوبی می‌دانید که براساس معیارها و قانون خودتان، خامنهای هرگز و هیچ‌گاه در سطح و جایگاه مرجعیت و ولایت نبوده است. موسوی اردبیلی در نماز جمعه دوم تیرماه 1368، سه هفته پس از مرگ خمینی، به صراحت خاطرنشان کرد، علت انتخاب خامنهای بهعنوان ولیفقیه از سوی خبرگان، ترس از مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی ایران و مبادرت کردن آنها بهعملیات دیگری مانند فروغ جاویدان بوده است. او گفت: «دوستان میترسیدند و میلرزیدند، دشمنان هم خیلی امیدوار بودند به چنین روزی» که همه مسئولین نظام بهزودی «تکه و پاره شوند».

رفسنجانی هم در نماز جمعه هفتم آذر 1376 درباره عنوان مرجعیت برای خامنهای تصریح کرد: «شماها همه یادتان است که دورانی که (بحث) مرجعیت بود من سخنرانی نکردم. درباره مرجعیت ایشان هیچ نگفتم و هیچکس از من چیزی نشنیده. شاید هم باعث تعجب شماها باشد که چرا فلانی حرف نمیزند. خیلیها هم از من میپرسیدند، ولی من نخواستم بگویم چرا؟ …
من می‌دانستم ایشان راضی نیست مرجع بشود. یقین داشتم که ایشان مخالف است».

فضیحت به حدی بود که خامنهای سرانجام از دعوی مرجعیت عقب نشست و به معرفی خود بهعنوان مرجع شیعیان خارج از ایران اکتفا کرد و به خواندن ”درس خارج“ روی آورد… …
اما اگر آقایان درباره جایگزینی موقت منتظری، از این نظر مشکل داشته باشند که با حرف صریح خمینی مبنی بر فقدان طاقت و لیاقت و سادهلوحی منتظری، چه باید کرد؟ و به‌خصوص اگر نامه خمینی به منتظری در ششم فروردین 1368 را راهبند می‌دانید که نوشته بود منتظری در ”هیچ کار سیاسی“ نباید دخالت کند؛ توجه شما را به نامه 8فروردین1368 خود خمینی جلب می‌کنم که نوشته است: «در اسلام، مصلحت نظام، مقدم بر هرچیز است» !
ملاحظه میفرمایید که در شریعت خمینی هیچ چیزی مانع آن‌چه شما بخواهید برای نجات خود انجام بدهید، وجود ندارد. با آرزوی توفیق برای پذیرش رأی و حاکمیت مردم ایران و جلب رضایت خلق و خالق»

***

هم‌چنین وقتی که کروبی هم به تنگ آمد و 21سال بعد از منتظری و با همان توصیف منتظری پس از قتلعام زندانیان در سال 1367 نوشت: «اتفاقی در زندانها رخ داده است که چنانچه حتی اگر یک مورد نیز صدق داشته باشد، فاجعه‌یی است… که روی بسیاری از حکومت‌های دیکتاتور از جمله رژیم ستمشاهی را سفید خواهد کرد»، در 18مرداد نوشتم:
«ای کاش که آقایان منتظری و کروبی و دیگرانی که از این پس به آنان میپیوندند، از سی سال پیش نسبت به همین شقاوتها و شناعتها بیدار و هشیار شده بودند. افسوس…
اما باز هم دیر نیست و بنی بشر برای جبران مافات تا لحظه وفات فرصت و امکان بازگشت دارد. توبوا إلَی اللَّه تَوبَهً نَّصوحًا. به خدا و خلق باز گردید و تو به بازگشت نا پذیر نصوح به جای آورید.

آخر در زندانها و شکنجهگاههای خمینی و لاجوردی و در واحدهای مسکونی قزلحصار از اول همین بساط بود.
فتوای خون کشیدن از زندانیان قبل از اعدام برای جبهههای جنگ ضدمیهنی را به یاد دارید؟ فتوای تجاوز به دختران قبل از اعدام برای این‌که به بهشت نروند را به یاد دارید؟

گمان می‌کنید پاسدار شکنجهگر احمدینژاد یا پاسدار شکنجهگر حسین شریعتمداری از کجا و طی چه پروسهیی به قعر جنایت و رذیلت و وقاحت درغلتیدند؟ بسیاری شاهدان، هنوز حیّ و حاضرند هر چند که هزاران و هزاران تن دیگر از آنان تیرباران یا بهدار کشیده شدند.
نگاهی هم به صحنههای جنایت دست آموزان رژیم ولایت در اشرف بیندازید. باور کنید که میلیونها نفر در سراسر جهان به خود لرزیدند، اشک ریختند و خونشان به جوش آمده است. در عین حال در برابر پایداری شگفت فرزندان رشید ایران برای آزادی، سر تعظیم فرود میآورند و به حتمیت پیروزی مردم ایران یقین میکنند».

من در همین پیام خاطرنشان کردم:
«واضح است که تا همین جا هم که کروبی قدم برداشته، بهای سنگینی دارد. تا همین جا هم شایسته و ارزشمند است و خدا از معاصی کبیره در خدمت به یزیدیان و فرعون و طاغوتهای عمامهدار زمان مانند خمینی و خامنهای، می‌کاهد. این البته به رابطه او و هرکس دیگر، با آفریدگارش برمیگردد. آن‌چه من میخواهم با آرزوی در امان ماندن کروبی از گزند خامنهای و دژخیمان و جلادانش بگویم، تنها یک نکته است. نه فقط به او، بلکه خطاب به همه آنهایی که در درون یا حاشیه همین رژیم به‌ستوه آمده و از کثرت و غلظت فاجعهها و ستم اکنون به خود میلرزند.

چه خوب که بخشی از حقیقت تکاندهنده را بیان می‌کنید و به همین میزان نزد خلق و خالق مأجورید. اما باور کنید که خانه از پای‌بست ویران است و خشت ولایت از روز اول کج و برخلاف رأی و حاکمیت ملّت و با خنجر و خیانت نسبت به انقلاب ضدسلطنتی کار گذاشته شده است.

جرثومه و امالفساد، همین رژیم ولایت و حاکمیت آخوندیست. در اوین یا کهریزک یا هزاران زندان و شکنجهگاه و خانههای امن اطلاعات و سپاه هیچ فرقی نمی‌کند. از کوزه همان برون تراود که در اوست. دادگاهها و تبلیغات و اتهامات و برچسبهای این رژیم، از ابتدا، همین بود. کدام کلمه بود که خمینی آن را ذبح نکرده باشد؟ مگر نمیگفت که مجاهدین خرمنهای روستائیان را آتش میزنند؟ مگر به تناوب نمیگفت جاسوس شوروی و عامل آمریکا و اسرائیل و بعث عراق هستند؟
بله، این رژیم، همان است که بود. تنها راه، آزادی و حاکمیت مردم است. این تمامی حقیقت است.

به‌خدا سوگند که در بیان این حقیقت بهاندازه دانه ارزنی هم، منفعت شخصی یا گروهی را در نظر ندارم. با اشرفیان خونفشان و با اشرفنشانان در ایران و سراسر جهان، برای چادر زدن در خاوران هم اعلام آمادگی و ثبت‌نام کردهایم. اگر خواستار آسودگی و خلاصی خود و رها شدن مردم ایران از این همه ظلم و ستم هستید، این تمامی حقیقت است. تنها راه، آزادی و حاکمیت مردم ایران است.
درست به همین دلیل، به‌خاطر عصمت جسم وجان، و روح و روان مردم ایران، و همان پسران، و همان دختران، و به‌خاطر سعادت و حق حاکمیت یک خلق در محنت و زنجیر، با تمام وجود فریاد بزنید:
مرگ بر دیکتاتور
مرگ بر خامنهای
حکومت آخوندی، سرنگون، سرنگون، سرنگون».

***

اما متاسفانه بعد از قیام عاشورا و رادیکال شدن اوضاع، کروبی هم چهار روز بعد از موسوی، عیناً با همان الگو، برای در امان ماندن از تیغ آخته ولایت، به خواسته اصلی خامنهای که با قاضی صلواتیاش در پی زمینهسازی برای اعدامها بود تن داد و گفت: «با دست خودشان بهزور دلسوزان را به مجاهدین وصل میکنند و یک سازمان مرده منافق صفت را زنده میکنند». کروبیگمان کرد به این وسیله توپ را به زمین باند غالب میاندازد در حالیکه فیالواقع به دروازه خودش شلیک کرد!

البته آقای کروبی یک چیز را واقعاً درست می‌گوید، نباید فرق ”دلسوزان“ رژیم ولایتفقیه را با مجاهدینی که می‌خواهند ریش و ریشه این رژیم را بسوزانند، نادیده گرفت!
کروبی هم‌چنین به باند غالب ایراد گرفت که «منتقدان خود را منافق مینامند». و افزود «خدایا تو شاهد باش که چگونه یک جدال سیاسی را به یک جنگ مذهبی تبدیل کردند
به‌نظر من حاج آقا کروبی درست می‌گوید. این ولیفقیه است که در تنگنای قیام به آن‌جا رسیده که منتقد و به گفته لاریجانی ”برادر همسفر و هم سفره“ خودش را هم حالا به مجاهدین میچسباند و ادعا میکند که موسوی و کروبی راه مجاهدین را می‌روند. هر چقدر هم ما تکذیب می‌کنیم فایده ندارد!

به‌خصوص در مورد تبدیل ”جدال سیاسی“ به ”جنگ مذهبی“ هم، من به حرف حاج آقا کروبی اکتفا میکنم و می‌گویم: خدایا تو شاهد باش که از روز اول هم در رژیم ولایت به انحصار طلبی و استبداد دینی و تمام جرم و جنایتهای سیاسی لباس دین و جنگ مذهبی پوشاندند. بر مجاهدین نام منافقین گذاشتند. جنگ هشت‌ساله ضد میهنی را هم که از روز اول با دست برداشتن از صدور ارتجاع و تروریسم، قابل اجتناب بود و مخصوصاً بعد از عقبنشینی نیروهای عراقی در خرداد 1361، دیگر هیچ عذر و بهانهیی برای ادامه دادن آن وجود نداشت، شش سال دیگر با صدها هزار کشته و میلیونها آواره و معلول و مجروح و با بیش از 700میلیارد دلار هزینه و خسارت اضافه برای ملت ایران ادامه دادند. به آن لباس ”دفاع مقدس“ پوشاندند، نعرههای ”قدس قدس از طریق کربلا“ سردادند. برای روحیه دادن به پاسداران و بسیجیها انبوهی امام زمان قلابی بر روی اسب سفید، به جبههها فرستادند و هزاران کلید حلبی بهشت توزیع کردند. البته امام ملعون، در عین دریافت کلت و کیک و انجیل از آقای ریگان و دریافت سلاحهای اسرائیلی، خودشان فرمودند که ”صلح با صدام دفن اسلام است“ . البته در سال 1365 هم که خودشان آن را ”سال تعیین سرنوشت“ اعلام نمودند، از طریق رفسنجانی صراحتاً اعلام کردند که آمادگی دارند با هر حکومت دیگری در عراق ولو کاملاًًًًًًًًًًً ”آمریکایی“ باشد، قرارداد صلح امضاء کنند.

تعجب من فقط از فراموشکاری آقای کروبی است که شاید هم سهواً باشد والله اَعلَم!
آخر مگر یادتان رفته است که امام ملعون، خودشان به لسان و قلم نامبارک گفتند و نوشتند که آن‌چه بر همه چیز اولویت دارد حفظ نظام است و دین و شریعت و بقیه چیزها فرع است. برای همین چنان‌که شما هم فرمودهاید مصلحت نظام همیشه در پوشاندن لباس مذهبی بر جنگ و جدال سیاسی بوده است و تازگی ندارد. حالا هر چقدر هم شما قسم و آیه بخورید که دلسوزتر هستید و می‌خواهید نظام را اصلاح کنید، اینها باور نمیکنند! فقط یک اشکال مختصر در محاسبات سیاسی جنابعالی به‌چشم می‌خورد که عنایت ندارید. ”فضولتاً“ ! عرض میکنم که ”اصلاح“ این نظام، در باب ”اسقاط“ صرف می‌شود! از دود و دم هشت ساله آقای خاتمی در باب آرایش و اصلاح نظام عبرت بگیرید و اجازه بدهید از قول رودکی اضافه کنم:
آن که نامُخت از گذشت روزگار نیز ناموزد ز هیچ آموزگار

***

از مهندس بازرگان یاد بگیرید! اگر موسوی و کروبی و امثال ایشان باور کنند که قصد بدی درباره آنان ندارم، می‌خواهم مجدداً از بازرگان یاد کنم، شاید که اینان یاد بگیرند. هر چند که به خواست و انتخاب و اراده خودشان مربوط است.
یکی از نقاط مثبت بازرگان بهعنوان نماینده تتمه بورژوازی ایران در دولت و مجلس خمینی، این بود که برخلاف آخوندها و حتی همین آقایان موسوی و کروبی، حرفها را نمیپیچاند. رک و روشن و صریح می‌گفت که من انقلابی نیستم، اگر بولدوزر می‌خواهید، من ”فولکس واگن“ هستم!
صریح می‌گفت که تا استقرار نظام جدید به همان نظام قبلی، ولی بدون شاه و سلطنت، عمل می‌کند و خارج از آن وظیفه‌یی برای خودش قائل نیست.

هیچ‌وقت هم برخلاف آخوندها از استکبار و استکبار ستیزی حرفی نزد و صرفاً استبداد را هدف قرار می‌داد.
یکبار با طنز جالبی در سخنرانی درگذشت پدر طالقانی گفت: نمی‌دانم چرا برای پیغمبر یک صلوات ولی برای امام خمینی سه صلوات می‌فرستند؟!
در مورد مجلس رژیم هم گفت که تا نمایندگانش را از ”شیر امامت“ نگیرند، مجلس نخواهد شد!
درباره استفاده‌های عوامفریبانه مرتجعین از مفهوم شهادت هم گفت: ”تا وقتی که نوشیدن شربت شهادت مجانی است، اوضاع به همین ترتیب باقی خواهد ماند“ !

مهمترین نکته اما، در همین اواخر صراحت بازرگان در اذعان به دو حقیقت بود:
-یکی این‌که بیرودربایستی میگفت: «ما موافقین غیرحاکم رژیم هستیم».
-نکته دیگر، هم‌چنان‌که در فصول قبلی هم اشاره کردم این بود که صریحاً بر ”حیات خفیف و خائنانه“ در این رژیم انگشت می‌گذاشت.
حالا من می‌خواهم مشخصاً به سخنرانی او بعد از 5مهر در مجلس رژیم بپردازم تا هرکس که می‌خواهد درس و عبرت بگیرد.

***

اشارهیی به قیام مجاهدین در 5مهر 1360
همه کسانی‌که سال 1360 را به‌خاطر دارند، می‌دانند که مجاهدین از نیمه شهریور سال 60 تا اوایل مهر و سپس در اوج خودش در روز 5مهر در تهران و برخی دیگر از شهرستانها، به آزمایش یک قیام جانانه و راهگشای شهری روی آوردند. سنگینترین بهای خونین را هم پرداختند تا هر چند الگوی سقوط رژیم شاه را قابل تکرار نمی‌دانستند اما می‌خواستند به میدان آوردن عنصر اجتماعی را یک بار دیگر بیازمایند.

- نخستین هدف مطرح کردن شعار ”مرگ بر خمینی“ و بردن آن به میان مردم بود. این شعار را تا آن‌موقع هیچ‌کس در عرصه اجتماعی نداده بود و جرات و جسارت فوقالعادهیی می‌خواست. خمینی در آن زمان پشت افراد دیگری مانند بهشتی سنگر می‌گرفت که برای او نقش فیلتر و عایق داشتند و انزجار اجتماعی مردم بر روی آنها متمرکز و کانالیزه می‌شد. مثل همین حالا که خامنهای تا مجبور نشده بود، احمدینژاد را جلو صحنه میفرستاد تا ضربه گیر او باشد. در آن زمان ”کاریسما“ یا هیبت و جاذبه خمینی بر دوش جامعه و به‌خصوص اقشار عقب مانده بسیار سنگینی می‌کرد. مجاهدین باید پا پیش می‌گذاشتند و ”بت“ را با عبور از آتش و خون با سنگینترین بها در هم میشکستند.

پیام قشر پیشتاز جوان و دانشجویان و دانش آموزان این بود: ”مرگ بر خمینی، زنده باد آزادی“ ، ”شاه سلطان خمینی، مرگت فرارسیده“ ، ”شاه سلطان ولایت، مرگت فرا رسیده“ ، ”خمینی حیا کن، سلطنت را رها کن“ ، ”ای جلاد ننگت باد“ .
-دومین هدف به میدان کشیدن عنصر اجتماعی و مردمی بود تا اگر از این طریق هم کاری می‌توان کرد، آیندگان گواهی بدهند که مجاهدین مضایقه نکردند اما در اثر شدت و حدّت سرکوب، جواب منفی بود.

من در همان زمان نوشتم که «زبان من از توصیف صحنه‌های سراسر شور و ایمان و سراسر پاکباختگی و فدا در آن ایام قاصر است. چیزهائی را که در این باره خوانده و شنیده‌ام، نه میتوانم بگویم و نه میتوانم بنویسم. از من بر نمی‌آید. کار شعراست، کار استادان نقاشی و موسیقی است. کار معلمان سخنوری و کتابت است.
فقط می‌گویم که خدایا تو گواه باش که در آن روزها و به‌خصوص در جنگ‌های خیابانی و در تظاهرات مسلحانه‌ی روز 5مهر1360، مجاهدین حق تو و حق خلق تو را به کمال و در حد توان خود ادا کردند. گواه باش که برای تو، برای خلق تو و برای آزادی و برای ایران چه گلهای نازنینی در دسته‌های 50تائی، 100تائی و 200تائی با فریاد ”مرگ بر خمینی، زنده باد آزادی“ توسط دشمن تو و دشمن خلق تو (خمینی) پرپر شدند».

در عین حال دجال خون آشام با قساوت مافوق تصور، بسا فراتر از شاه، در ذهن تودههای مردم به گور سپرده شد.
شتاب رژیم در اعدامهای خیابانی و فتواهای پیاپی خمینی که ازجانب نمایندگان و سخنگویانش در رادیو و تلویزیون اعلام می‌شد، بسیار گویاست. حتی شماری از پاسداران و کمیته چیهای خودش را هم که در صحنه به مجاهدین تیراندازی می‌کردند، به اشتباه همراه با مجاهدین دستگیر کرد و شکنجهگران و بازجویانش در اوین، قسم و آیههای آنها را هم که علیه مجاهدین میجنگیدند باور نکردند. فرصت یک تلفن کردن به کمیتهها هم به آنها ندادند و کارت پاسداری آنها را هم جعلی دانستند و می‌گفتند خیلی از ”منافقین“ از همین کارتها جعل کردهاند! و آنها را هم سرضرب اعدام کردند.

می‌گفتند که به فرموده امام امت! دادگاه و تحقیقات لازم نیست، هر خیابان دادگاه و هر فرد عادل! خودش یک قاضی است…
نیم کشته‌ها را تمام‌کش کنید… مجروحین را از روی تخت بیمارستان به قتلگاه بفرستید.
- ”باغی“ را (چه حامله باشد و چه دختر نوباوه) باید کشت…
بله بت خمینی این‌چنین شکست.

«رفسنجانی میگفت: 4 حکم بر اینها [مجاهدین] لازم الاجراست
1-کشته شوند/ 2-بدار کشیده شوند /3-دست و پایشان قطع شود /4- از جامعه جدا شوند
-اگر آن‌روز (اول انقلاب) 200نفر از آنها را میگرفتیم و اعدامشان میکردیم، امروز اینقدر نمی‌شد
آخوند موسوی تبریزی: اسیرش را باید کشت، زخمیاش را باید زخمیتر کرد که کشته شود. هر کس در برابر نظام بایستد، حکمش اعدام است.
لاجوردی: ظرف مدت دو ساعت که از دستگیری میگذرد، محاکمه پایان مییابد و حکم صادر می‌شود و اجرا میگردد.
آخوند محمدی گیلانی: اینها را که در خیابان تظاهرات مسلحانه میکنند در کنار دیوار همآن‌جا آنها را گلوله بزنید. بدن مجروح این گونه افراد باغی نباید به بیمارستان برده شود، بلکه باید تمام کشته شوند… کشتن به شدیدترین وجه، حلق آویز کردن به فضاحت بارترین حالت ممکن و دست راست و پای چپ آنها بریده شود.
آخوند مشکینی: هر کس در خیابان یا هر جای دیگر علیه حکومت اسلامی قیام کرد، همآن‌جا باید حکم اعدامش صادر شود» (نگاه کنید به نشریه مجاهد شماره 407مورخ 31شهریور77).

***

من اخیراً پس از روز 24آذر (15دسامبر) که دولت عراق آن نمایش مسخره را برای جابه‌جا کردن مجاهدان اشرف به‌راه انداخت، تصادفاً در گفتگو با یکی از زندانیان مجاهد که در 5مهر 1360 در اوین خودش شاهد برخی صحنهها بوده است، تصویر جدیدی از 5مهر و ابعاد آن پیدا کردم. توجه شما را به همین قسمت از مکالمه جلب می‌کنم.
اما قبل از آن برای این‌که حساب همه چیز برای مردم ایران روشن باشد بگویم که وقتی از زندانیان سیاسی مجاهدین صحبت می‌کنیم، به‌خصوص آنان که در اشرف هستند، چه آنان که مقاومت کردهاند، چه آنان که به تصادف جان بدربردهاند و چه شماری که کم و کسری داشته و در زیر شکنجه یا در برابر جوخه اعدام، نقطه ضعف داشتهاند، هم در بدو ورود و هم در نشستهای انتقادی و ”عملیات جاری“ بیمحابا صداقت پیشه می‌کنند و هر آن‌چه را که حتی از ترس یا تشویش در برابر مرگ در ذهنشان هم گذشته، برای همرزمانشان، در جمع بر روی دایره می‌ریزند.
فراتر از بزرگداشت قهرمانان و یاران مقاوم، هدف از این صداقت بیمنتها، تجدید عهد با خلق اسیر و در زنجیر برای جبران کردن کمیها و کاستیها و ضعفهاست. رو به جلو است، نه رو به عقب. بالا کشیدن و فرا رفتن و رَستن از بندهای روحی و روانی است که از زندان خمینی و خاطرات دردناکش بر دست و پایشان پیچیده است و نه صرفاً یک انتقاد از خود صوری و سطحی. شاخص این است که در تشعشع این صداقت شگفت و بیکران در جمع یاران، شنوندگان نه فقط سَر تعظیم و تکریم فرود میآورند، بلکه راه مقابله و در هم شکستن کابوس خمینی و راه غلبه و مسخّر کردن آثار او را هم در گرههای کوری که دژخیمان خمینی در اعماق ذهن و ضمیر ایجاد کردهاند، میآموزند. در برابر آن آسیب ناپذیر می‌شوند. در یک کلام، نه فقط تتمه آثار آن کابوس خون سرشته را از خود میزدایند، بلکه مهمتر از این ده بار و صدبار و هزاربار بیشتر، جنگاور می‌شوند و از شیب نزولی و از انفعال و پاسیویسم و بریدگی و روی آوردن به معیشت و زندگی که مطلوب خمینی و دژخیمانش بوده، فاصله می‌گیرند. تقدیر کور و خودبه‌خودی این‌چنین با ”جهاد اکبر“ و صدق و فدای مجاهدی، مغلوب و محو و نابود می‌شود. چنین مواردی اگر با نگاهبانی و حفاظت مستمر سیاسی وایدئولوژیکی فرد از خودش همراه باشد، آن‌چنان که هرگز رو به عقب و رو به خمینی بازنگردد، و به هرچه خمینی گرایی و شیطان صفتی و نامردمی و معیشت مطلوب خمینی است، تف کند، به سند افتخار و حماسه ماندگار مقاومت ما تبدیل می‌شود. هم فرد و هم جمع را احیا می‌کند. این یک کارزار پرشکوه با ایدئولوژی ذلت و تسلیم و با شیوه شناخته شده خمینی برای به ”قبر“ بردن روانشناسانه زندگان است. این بخشی از مقاومت ماست که با هرگونه گرد و غبار و آثار کاهنده خمینی و فرهنگ و ایدئولوژی او بستیزیم و از آن پاکیزه شویم.
حالا به مکالمه با مجاهدی که ده سال وهفت ماه را در شکنجهگاههای خمینی سپری کرده است، درباره 5مهر و شهیدانش گوش کنید:

***

محمدزند: فکر می‌کنم که الان همه حرف را شما زدید، آن چیزی که شما می‌خواهید یک مجاهد تمام عیارکه انشالله لایقش باشیم. همان چیزی که شما میخواهید. چون واقعیتش اینه که اگه انقلاب نباشه، مجاهدی وجود نداره. من می‌خوام، فقط این را، به‌قول معروف بینهیی را، که خیلی دوست دارم هر بار بگم، بگویم. بعد از این‌که این برادران فاتحان آمدند، واقعا سبقت گرفتن برای صفرصفر کردن چیزی بود که آدم میدید. آدم به عیان میدیدکه رابطهها عوض شده بود خارج از لحظاتی که میاید.

این لحظات را هم گفته بودیدکه صفر صفر کنید، و همینها لحظات مقدس است. همین طور‌که شما می‌گویید، من انقلاب رامی‌دیدم. یعنی حداقل میتوانم بفهمم که در اطراف من، این بود، انقلاب بود. از برادران مسئولمون تا ما که پایین اش باشیم. اصلا روابط عوض شده بود. من همیشه این لحظات را به برادر احمد می‌گفتم. شما آن چیزی را آوردید که همیشه احساسش را داشتیم ولی این طوری بهش رسیدیم، آن هم این بود که چطور با خود انقلاب تنظیم کنیم، این از این قضیه.

- احسنت! وقتی که از آن فضا، پای حرفهای تو میآییم، یعنی پای حرفهای محمد زند، که کلماتت حالیات هست؛ چون، ده سال زندانی این رژیم بودهای و من خوب یادم هست. یعنی معلوم است که الکی کلمات را نمیپرانی، بلکه معنیشان را میفهمی که چیست. آیا تو، وقتی آن فضا را برای خودت مرز سرخ کردی، آیا در پرداخت ورودیه و بیا بیا، عمیقتر و راسختر میشوی و بالاتر می‌روی؟ و سفت و سختتر می‌شوی؟ یا نه، پایین‌ترمی روی و عقبتر و شل ترمی شوی؟ که مثلاًًًًًًًًًًًًًًًًًًًً بگویی این دل خوش کنکه… ، دیگراحتیاج به ورودیه نیست… ، احتیاج به بیا بیا نیست… ، دیگر ولش کنید… ؟ کدامش؟

محمدزند: همان که شما اول گفتید. راسختر! و از قضا، سکینه در قلبم بیشتراست. خیلی طمأنینه بیشتری دارم. خودم را گذاشتم در آن فضا که قبلش گفتم. باخودم گفتم که الان دوباره شده همان ورودیه دادن، الان دوباره میریزند این‌جا، الان همه جا را بستند، الان همه اینها هست، بیا بیا هم هست، هر روز هم زدن هست، هر روز هم بگیر و ببند هست، هر روز هم دادگاه بردن هست، آیا اهلش هستی؟ وقتی از آن فضا درآمدم، دیدم که چرا نیستم؟! بیشترش هم هستم! چرا؟ چون، این باز هم یک فتح مبین است. باز هم یک فتح مبین بزرگتراست، دیگرتردیدی در آن نیست.

- بچه ها! گوش کنید، گوش کنید، محمد! آن‌چه را که تو آن دفعه به من آمار دادی که الان یادم رفته، دوباره به من بگو! گفتی که در عرض سه ساعت در 5مهر شاهد وگواه اعدام چند مجاهد بودی؟ در عرض چند ساعت؟ دوباره به من بگو!

محمدزند: گفتم خدمتتون که300 تا 400 تا در عرض سه تا چهار ساعت بود. حدود1810 تا. البته فکرمی کنم به گفته آمارسازمان 1450 است. ولی 1810 تا میگفتند تا فردای آن روز مثلاًًًًًًًًًًًًًًًًًًًً ظهر یا صبح که دیگه ما را برده بودند در یک اتاق ولی میشنیدم تا صبح یکسره صدای تیرباران بود و اصلا قطع نشد تا صبح، یکسره قطع نشد، آن جا ده دوازدههزار نفر دستگیر شده بودند، خیلی، اصلا یک فضایی بود.

- ده دوازدههزار نفر؟
محمدزند: بله، ده دوازدههزار نفر دستگیر شده بودند، شما که میدونید، اوین و دادسرای اوین توی مهرماه سرداست.

- آره.
محمدزند: تمام سه طبقه پر شده بود. به‌طوری که اصلا جا نبود و ماها رو که قدیمیتر بودیم بردند توی یک اتاق. حالا داستانهایی دارد که توی اون اتاق خواهری را دیدیم که وحشتناک شکنجه شده بود که آن یک داستان جداست. ولی در تمام آن سه طبقه آدم بود، طوری که گرم شده بود، درجایی که همیشه سرد ا ست.

- خوب؟
محمدزند: دیگر نمیتوانستند آدم بیاورند، آدمها را بیرون نشانده بودند که داد میزدند داریم از سرما میمیریم. نمیدانم چقدر آن جا آدم میتواند جا بگیرد، توی فضای بیرون کلی آدم نشانده بودند.

- پس ای خواهران و ای برادران! مجاهدی دارد حرف می‌زند که در سال 1360، بیستو هشت سال پیش، شاهد چنین صحنههایی بوده دریک قسمت از اوین! فقط دریک قسمت زندان اوین، نه کل زندانهای رژیم! آمار سازمان میگوید1400تاست. آمار سازمان که کامل نیست. چون معلوم است که خیلی از اسامی را ما نداریم، یا فقط اسم کوچک داریم، چون آن موقع درسازمان رسم نبود که اسم کسی را بپرسند. با یک اسم مستعار همه چیز حل و فصل میشد، فرم پرسنلی و ارتش آزادیبخش و این طور چیزها نبود. اصلا قرارگاهی وجود نداشت، هر کسی درخونه خودش بود و حداکثر مخفی کاری بود حتی در فازسیاسی، مثلاًًًًًًًًًًًًًًًًًًًً همین اسامی مستعاراکثر خواهران و برادران مثل احمد واقف از آن جا و آن زمان آمده است.
معلوم است که آمار تو (محمد) درستتر و دقیق تراست. چون شاهد صحنه بودی. محمد می‌گوید تا صبح روز بعد، از بعدازظهر این رژیم 1810اعدام کرده! ای خدا! ای خدا! اللهم فاشهد! میگوید ده تا دوازدههزار دستگیری بوده است. شعار «مرگ بر خمینی» و «شاه سلطان خمینی مرگت فرا رسیده» این‌طوری وارد شده ها! وا لا، چه کسی می‌توانست به خمینی چپ نگاه کند. عکسش را توی ماه میدیدند. نگو که جواب تاریخیش مجاهدین بودهاند و انقلاب مریم. آیا در سؤالی که از این محمد- که خودش شاهد این صحنهها بوده و برایش خیلی جدیست- کردم دقت کردید؟ دقت کردید که در پرداخت ورودیه و بیا بیا جدیتر و بیشتر می‌شود یا کمتر؟ ای برادران و ای خواهران، او چه جواب داد؟

جمعیت: بیشتر
-بله بله بسا بیشتر!
درست به این دلیل، هم‌چنان که قبل از جنگ گفتیم، شرایط صد بار هم که پر فتنهتر بشود؛ همچنان که شما خودتان در اول این بهار یک به من گفتید و قراردادمان بود و الحمدلله که به آن جا نرسید؛ علف بیابان، ریشه گیاهان، برگ درختان؛ اما، این رژیم را این مجاهدین بر زمین میزنند و سرنگون می‌کنند، حالا صبر کنید و ببینید!

***